در حال بارگذاری ویدیو ...

نهج البلاغه خوانی - 188

Li In Suk - #طوفان_الاقصی * زن ، عفت ، افتخار - مرد ، عزت ، اقتدار*

نامه 36 :
(نامه به برادرش عقیل نسبت به کوچ دادن لشکر به سوى دشمن که در سال 39 هجرى نوشته شد)
1 -آمادگى رزمى امام علیه السلام:
لشکرى انبوه از مسلمانان را به سوى بسر بن ارطاة (که به یمن یورش برد) فرستادم. هنگامى که این خبر به او رسید، دامن برچید و فرار کرد، و پشیمان باز گشت، اما در سر راه به او رسیدند و این به هنگام غروب آفتاب بود، لحظه اى نبرد کردند، گویا ساعتى بیش نبود، که بى رمق با دشوارى جان خویش از میدان نبرد بیرون برد.
برادر! قریش را بگذار تا در گمراهى بتازند، و در جدایى سرگردان باشند، و با سر کشى و دشمنى زندگى کنند. همانا آنان در جنگ با من متّحد شدند آنگونه که پیش از من در نبرد با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم هماهنگ بودند، خدا قریش را به کیفر زشتى هایشان عذاب کند، آنها پیوند خویشاوندى مرا بریدند، و حکومت فرزند مادرم (پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) را از من ربودند.
2 -اعلام مواضع قاطعانه در جنگ:
امّا آنچه را که از تداوم جنگ پرسیدى، و رأى مرا خواستى بدانى، همانا رأى من پیکار با پیمان شکنان است تا آنگاه که خدا را ملاقات کنم.
نه فراوانى مردم مرا توانمند مى کند، و نه پراکندگى آنان مرا هراسناک مى سازد، هرگز گمان نکنى که فرزند پدرت، اگر مردم او را رها کنند، خود را زار و فروتن خواهد داشت، و یا در برابر ستم سست مى شود، و یا مهار اختیار خود را به دست هر کسى مى سپارد، و یا از دستور هر کسى اطاعت مى کند،
بلکه تصمیم من آنگونه است که آن شاعر قبیله بنى سلیم سروده: «اگر از من بپرسى چگونه اى ، بدان که من در برابر مشکلات روزگار شکیبا هستم، بر من دشوار است که مرا با چهره اى اندوهناک بنگرند، تا دشمن سرزنش کند و دوست ناراحت شود.

https://www.namasha.com/v/ogBNd3Hd
https://www.namasha.com/v/hshxBTfU

نظرات

در حال حاضر امکان درج نظر برای این ویدیو غیرفعال است.

توضیحات

نهج البلاغه خوانی - 188

۵ لایک
۰ نظر

نامه 36 :
(نامه به برادرش عقیل نسبت به کوچ دادن لشکر به سوى دشمن که در سال 39 هجرى نوشته شد)
1 -آمادگى رزمى امام علیه السلام:
لشکرى انبوه از مسلمانان را به سوى بسر بن ارطاة (که به یمن یورش برد) فرستادم. هنگامى که این خبر به او رسید، دامن برچید و فرار کرد، و پشیمان باز گشت، اما در سر راه به او رسیدند و این به هنگام غروب آفتاب بود، لحظه اى نبرد کردند، گویا ساعتى بیش نبود، که بى رمق با دشوارى جان خویش از میدان نبرد بیرون برد.
برادر! قریش را بگذار تا در گمراهى بتازند، و در جدایى سرگردان باشند، و با سر کشى و دشمنى زندگى کنند. همانا آنان در جنگ با من متّحد شدند آنگونه که پیش از من در نبرد با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم هماهنگ بودند، خدا قریش را به کیفر زشتى هایشان عذاب کند، آنها پیوند خویشاوندى مرا بریدند، و حکومت فرزند مادرم (پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) را از من ربودند.
2 -اعلام مواضع قاطعانه در جنگ:
امّا آنچه را که از تداوم جنگ پرسیدى، و رأى مرا خواستى بدانى، همانا رأى من پیکار با پیمان شکنان است تا آنگاه که خدا را ملاقات کنم.
نه فراوانى مردم مرا توانمند مى کند، و نه پراکندگى آنان مرا هراسناک مى سازد، هرگز گمان نکنى که فرزند پدرت، اگر مردم او را رها کنند، خود را زار و فروتن خواهد داشت، و یا در برابر ستم سست مى شود، و یا مهار اختیار خود را به دست هر کسى مى سپارد، و یا از دستور هر کسى اطاعت مى کند،
بلکه تصمیم من آنگونه است که آن شاعر قبیله بنى سلیم سروده: «اگر از من بپرسى چگونه اى ، بدان که من در برابر مشکلات روزگار شکیبا هستم، بر من دشوار است که مرا با چهره اى اندوهناک بنگرند، تا دشمن سرزنش کند و دوست ناراحت شود.

https://www.namasha.com/v/ogBNd3Hd
https://www.namasha.com/v/hshxBTfU