در حال بارگذاری ویدیو ...

♥ قسمت سی و نهم فیک رها شده ♥

۰ نظر گزارش تخلف
✦MŔ.ĴƐ♡И.♡ER✦ ♥ _ ♥ خیار نما ♥_♥
✦MŔ.ĴƐ♡И.♡ER✦ ♥ _ ♥ خیار نما ♥_♥

جیمین : اوه جنی ... سلام
به جیمین لبخند زدم خیلیییییییییی پسر خوبی بود از بین همشون این خیلی ادم تر بود
من : سلام جیمین ...
جیمین : کاری داشتی ؟؟؟ چیزی میخوای ؟؟
من : خوب کار که اره .....
جونگ کوک : میشه سریع بگی و بری
هوففففففف شیطونه میگه همچین بزنمش با دیوار یکی شه هااااااااااااا............ من میخوام با این هم گروه شم ؟؟؟ اصلا بریم من اینو میدم به یوری خودم با دنیل همگروه میشم زجرشم نمیکشم
من : نخیر نمیشه ....................... بلند شو بیا بیرون کارت دارم ..................
جونگ کوک : و چرا فک میکنی من باید باهات بیام
من : چون باید بیای ...... در مورد گروه بندی هاست ..........
جونگ کوک : خوب که چی ؟؟؟؟؟؟
من : اصلا میدونی با کی هم گروه شدی ؟؟؟؟؟؟
جونگ کوک : هر کی میخواد باشه ... برام مهم نیست ...
من : مهم نیست .... واقعا ؟؟
جونگ کوک : اره چرا برام مهم باشه ... وقتی میتونم بپیچونمش
و روشو برگردوند ایشششششششش ای بزنم تو سرت مرتیکه ی الدنگ
من : اوکی اگه مهم نیست با من هم گروه شدی ....
همچین سرشو برگردوند گفتم الانه که گردنش از وسط نصف شه داشتم غصه ی گردنشو میخوردم که یهویی عین جن دستمو گرفت و کشید بیرون از کلاس دستمو همینجوری تو مشتش گرفته بود و فشار میداد
من : ای ای ای دردم میاد دستم و ول کن

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

♥ قسمت سی و نهم فیک رها شده ♥

۸ لایک
۰ نظر

جیمین : اوه جنی ... سلام
به جیمین لبخند زدم خیلیییییییییی پسر خوبی بود از بین همشون این خیلی ادم تر بود
من : سلام جیمین ...
جیمین : کاری داشتی ؟؟؟ چیزی میخوای ؟؟
من : خوب کار که اره .....
جونگ کوک : میشه سریع بگی و بری
هوففففففف شیطونه میگه همچین بزنمش با دیوار یکی شه هااااااااااااا............ من میخوام با این هم گروه شم ؟؟؟ اصلا بریم من اینو میدم به یوری خودم با دنیل همگروه میشم زجرشم نمیکشم
من : نخیر نمیشه ....................... بلند شو بیا بیرون کارت دارم ..................
جونگ کوک : و چرا فک میکنی من باید باهات بیام
من : چون باید بیای ...... در مورد گروه بندی هاست ..........
جونگ کوک : خوب که چی ؟؟؟؟؟؟
من : اصلا میدونی با کی هم گروه شدی ؟؟؟؟؟؟
جونگ کوک : هر کی میخواد باشه ... برام مهم نیست ...
من : مهم نیست .... واقعا ؟؟
جونگ کوک : اره چرا برام مهم باشه ... وقتی میتونم بپیچونمش
و روشو برگردوند ایشششششششش ای بزنم تو سرت مرتیکه ی الدنگ
من : اوکی اگه مهم نیست با من هم گروه شدی ....
همچین سرشو برگردوند گفتم الانه که گردنش از وسط نصف شه داشتم غصه ی گردنشو میخوردم که یهویی عین جن دستمو گرفت و کشید بیرون از کلاس دستمو همینجوری تو مشتش گرفته بود و فشار میداد
من : ای ای ای دردم میاد دستم و ول کن