در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان انیمه‌ای تنفس طوفان/ typhoon breath_ پارت ۶۸:

۶ نظر گزارش تخلف
♦aDeRyAn♦
♦aDeRyAn♦

کیویا- خب ضایس که دخترا سبک ترن!
هارو-نه اتفاقا بعد از آدرین، یوکی سبکترین عضو گروهه!
یوکی-جان؟من؟
هارو-آره دیگه خودت گفتی ۵۵ کیلویی!
کیویا-من قبول ندارم آدرین از همه سبکتره پس اون باید بره بالا.(سرشو چرخوند سمت اونجایی که من ایستاده بودم)مگه نه؟
ولی وقتی دید من اونجا نیستم یهو چشاش گرد شد!
کیویا-پس..آدرین کو._.؟
یوتا با حیرت به جای خالیه من نگاه کرد و گفت-ینی چی!همین الان اینجا بود که!
شین به من که تقریبا تا نصفه دکل رو بالا رفته بودم اشاره کرد و گفت-اوناهاش!احمق!
همه همزمان سرشونو برگردوندن سمت من!
بعله ما اینیم دیگه!وقتی داشتن جر و بحث میکردن که کی بره بالا کی پایین بمونه من جیم زدم و فوری از دکل رفتم بالا!
البته خودم که زیاد مایل نبودم داوطلب بشم،چون حس میکردم نفسم یکم اذیت میکنه!فقط به خاطر اینکه شین گفت این احنق نمیتونه بره بالا اومدم!
هارو از اون پایین داد زد_هی!اونجا چیکار میکنی؟
وا!چ سوالیه خب؟شکست عشقی خوردم دارم از دکل میرم بالا تا خودکشی کنم._. والاا!مثلا من برا چی باید از یه دکل پوسیده‌ی داغون که هزار سال از عمرش میگذره و عین کوره‌ی آتیش داغه بالا برم-_-؟
اما بر خلاف شر و ورای تو مغزم یه کلمه از حرفامو هم به زبون نیوردم!به هر حال هارو کاپیتانه!یهو دیدی لج کرد نیمکت نشینم کرد شوخی نیس که!همین الانشم از لجبازی های یک عدد اورانگوتانِ جیگر به اندازه کافی در عذاب هستم!
ایندفه صدای یوما بلند شد-هی آدرین! حواست باشه!مواظب باش!نیفتی!
نگرانی تو لحنش موج میزد..ناخودآگاه از نگرانیش لبخندی روی لبم نشست..عی خدا این پسر چقد مهربون و تو دل برو بود عاخه *-* خوش به حال دوس دختراش!! والا با این بر و رویی که این هلو های باشگاه ما دارن، شکی درش نیس که حداقل یکی پنج_شیش تا دوس دختر رو دارن! البته به جز یوتا!که اونم میدونم شیزوکو جرش میده وگرنه همونم الان یه ده پونزده تایی جی‌اف داشت!
+نگران نباش،حواسم هست.
رسیدم بالای دکل. یه صداهای نا مفهومی از پایین به گوشم میرسید که خب،به یه ورم!الان مهم آنتنه ! گوشیمو از تو جیب شلوارم که چن جاش زخمی و پاره شده بود دراوردم، روشنش کردم و با دیدن خط های سیگنال از خوشحالی جیغ بنفشی کشیدم!
+عررر*-*آنتن دارههه!
معطل نکردم و فوری شماره امداد رو گرفتم+۰۰۱۱
صدای بوق هاش توی گوشم پیچید و بعد صدای خانومی که گف-مرکز امداد شهرستان یاماها،بفرمایید؟...

نظرات (۶)

Loading...

توضیحات

رمان انیمه‌ای تنفس طوفان/ typhoon breath_ پارت ۶۸:

۶ لایک
۶ نظر

کیویا- خب ضایس که دخترا سبک ترن!
هارو-نه اتفاقا بعد از آدرین، یوکی سبکترین عضو گروهه!
یوکی-جان؟من؟
هارو-آره دیگه خودت گفتی ۵۵ کیلویی!
کیویا-من قبول ندارم آدرین از همه سبکتره پس اون باید بره بالا.(سرشو چرخوند سمت اونجایی که من ایستاده بودم)مگه نه؟
ولی وقتی دید من اونجا نیستم یهو چشاش گرد شد!
کیویا-پس..آدرین کو._.؟
یوتا با حیرت به جای خالیه من نگاه کرد و گفت-ینی چی!همین الان اینجا بود که!
شین به من که تقریبا تا نصفه دکل رو بالا رفته بودم اشاره کرد و گفت-اوناهاش!احمق!
همه همزمان سرشونو برگردوندن سمت من!
بعله ما اینیم دیگه!وقتی داشتن جر و بحث میکردن که کی بره بالا کی پایین بمونه من جیم زدم و فوری از دکل رفتم بالا!
البته خودم که زیاد مایل نبودم داوطلب بشم،چون حس میکردم نفسم یکم اذیت میکنه!فقط به خاطر اینکه شین گفت این احنق نمیتونه بره بالا اومدم!
هارو از اون پایین داد زد_هی!اونجا چیکار میکنی؟
وا!چ سوالیه خب؟شکست عشقی خوردم دارم از دکل میرم بالا تا خودکشی کنم._. والاا!مثلا من برا چی باید از یه دکل پوسیده‌ی داغون که هزار سال از عمرش میگذره و عین کوره‌ی آتیش داغه بالا برم-_-؟
اما بر خلاف شر و ورای تو مغزم یه کلمه از حرفامو هم به زبون نیوردم!به هر حال هارو کاپیتانه!یهو دیدی لج کرد نیمکت نشینم کرد شوخی نیس که!همین الانشم از لجبازی های یک عدد اورانگوتانِ جیگر به اندازه کافی در عذاب هستم!
ایندفه صدای یوما بلند شد-هی آدرین! حواست باشه!مواظب باش!نیفتی!
نگرانی تو لحنش موج میزد..ناخودآگاه از نگرانیش لبخندی روی لبم نشست..عی خدا این پسر چقد مهربون و تو دل برو بود عاخه *-* خوش به حال دوس دختراش!! والا با این بر و رویی که این هلو های باشگاه ما دارن، شکی درش نیس که حداقل یکی پنج_شیش تا دوس دختر رو دارن! البته به جز یوتا!که اونم میدونم شیزوکو جرش میده وگرنه همونم الان یه ده پونزده تایی جی‌اف داشت!
+نگران نباش،حواسم هست.
رسیدم بالای دکل. یه صداهای نا مفهومی از پایین به گوشم میرسید که خب،به یه ورم!الان مهم آنتنه ! گوشیمو از تو جیب شلوارم که چن جاش زخمی و پاره شده بود دراوردم، روشنش کردم و با دیدن خط های سیگنال از خوشحالی جیغ بنفشی کشیدم!
+عررر*-*آنتن دارههه!
معطل نکردم و فوری شماره امداد رو گرفتم+۰۰۱۱
صدای بوق هاش توی گوشم پیچید و بعد صدای خانومی که گف-مرکز امداد شهرستان یاماها،بفرمایید؟...