چقدر حق گفت

Sepehr
Sepehr

بر لوح نشان بودنی‌ها بوده‌است پیوسته قلم ز نیک و بد فرسوده‌است در روز ازل هر آن‌چه باید باشد ما را نه کم و نه بیش، آن بوده‌است /////// و روزی می‌رسد که حتی خاطره‌ها هم یادشان نمی‌ماند چه کسی دوستت داشت /////// باد صبا برفت و خبر از یار ما نبرد یادِ نسیم خوش‌نفس، ایامِ بهار برد ما را گمان بود که قرارِ دل‌ـم بود اما غلط بود، دل ما را قرار برد /////// ای دل غم روزگار خوردن تا کی؟ دیدن ز خطا و خلق آزردن تا کی؟ کاری بکن، آن‌قدر نرنجیدی، رفت آن یار که می‌گفت نمی‌خندم، خندید... رفت//////در دل همه کس تخم وفا کاشتن است بـر شوره‌زمین خوشه چه انگاشتن است؟ دل بستن بر آدمی، ساده‌دلی‌ست زین بیش توقع ز دنیا داشتن است...///////رفت آن‌که رفته بود، و دل از ما برید با هر که گفتیم: “بمان!”، نماند، و رفت عمری گذشت در هوسِ ماندن کسی اما دریغ... هر که رسید، گذشت و رفت ///////

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

چقدر حق گفت

۲۱ لایک
۲ نظر

بر لوح نشان بودنی‌ها بوده‌است پیوسته قلم ز نیک و بد فرسوده‌است در روز ازل هر آن‌چه باید باشد ما را نه کم و نه بیش، آن بوده‌است /////// و روزی می‌رسد که حتی خاطره‌ها هم یادشان نمی‌ماند چه کسی دوستت داشت /////// باد صبا برفت و خبر از یار ما نبرد یادِ نسیم خوش‌نفس، ایامِ بهار برد ما را گمان بود که قرارِ دل‌ـم بود اما غلط بود، دل ما را قرار برد /////// ای دل غم روزگار خوردن تا کی؟ دیدن ز خطا و خلق آزردن تا کی؟ کاری بکن، آن‌قدر نرنجیدی، رفت آن یار که می‌گفت نمی‌خندم، خندید... رفت//////در دل همه کس تخم وفا کاشتن است بـر شوره‌زمین خوشه چه انگاشتن است؟ دل بستن بر آدمی، ساده‌دلی‌ست زین بیش توقع ز دنیا داشتن است...///////رفت آن‌که رفته بود، و دل از ما برید با هر که گفتیم: “بمان!”، نماند، و رفت عمری گذشت در هوسِ ماندن کسی اما دریغ... هر که رسید، گذشت و رفت ///////