در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان «من و داداشیم» پارت ۵۴

۴ نظر گزارش تخلف
_Pishi_
_Pishi_

زیر شکمم هم که دیگه نگو..در اتاقو باز کردم..آراد روبه‌روی در به دیوار تکیه داده بود..با دیدن من صاف وایساد..رفتم به طرف اتاقم تا حوله و لباسمو بردارم برم حموم که وسط راه چشمام سیاهی رفت و افتادم..پس چرا رو زمین نیوفتادم؟آراد رو هوا گرفته بود منو..
-تو رو خدا بزار کمکت کنم..به خدا هیچ کاری نمیکنم آرام..
حوصله مخالفت نداشتم و با اینکه این کارو کرده بود باز من احمق بهش اعتماد داشتم..با کمکش یه دوش کوتاه گرفتم..واقعا هم هیچ کاری نکرد چشماش بسته بود و فقط کمکم میکرد..روی تختش دراز کشیدم..سرم هنوز درد میکرد ولی دیگه بدنم کوفته نبود..درد زیر شکمم هم کمتر شده بود..رو صندلی کنار تخت نشسته بود..زول زده بود به من..نگاهش نگران و آروم بود..
+اونجوری نگام نکن..
-چجوری نگات کنم؟
+نمیدونم فقط زول نزن..
-بخواب تا سر دردت آروم شه..
+نمیتونم بخوابم..چرا‌ نمیتونستی صبر کنی؟
-بیخیال..
+چرا نمیتونستی صبر کنی؟
-چون به عشقت شک داشتم..تو کلا شاید دو سه بار گفتی دوسم داری که اونم اگه من نمیپرسیدم مطمعناً نمیگفتی..
+اگه دوست نداشتم که الان اسمت تو شناسنامم نبود..
-بود..حتی اگه دوسمم نداشته باشی باید زن من باشی..روی تو خودخواهم..
+دلم نمیخواست اولین رابطه جنسیمون اینجوری باشه..ای کاش قبل از اینکه این کارو بکنی میگفتی به حسم شک داری..
-از جوابی که میخواستی بدی میترسیدم..
با دستم به کنارم اشاره کردم و گفتم+بیا اینجا..
اومد کنارم نشست..آراد تنها کسی بود که داشتم نمیتونستم ازش جدا بشم..آره کارش غیر قابل توجیحه ولی اتفاقیه که افتاده..بلند شدم و دستمو دور گردنش حلقه کردم..دم گوشش گفتم+بیخیال دیگه مهم نیست..من آرام راد با تمام وجود عاشقتم..
دستشو انداخت دور کمرم و محکم بغلم کرد..چشمامو بستم..
-من باید برم یه سفر کاری..
+کی؟
-فردا..تنها باید برم..اگه میشه برو پیش یاسی..اگه هم نشد باید بری پیش علی..
+تا کی؟
-یه هفته..
خودمو ازش جدا کردم..
+من پیش علی نمیرم..
-لج نکن آرام..اینجوری نگرانت میشم به کارامم نمیرسم..
+نمیرم من پامو تو اون خونه نمیزارم..حاضرم تنها بمونم ولی اونجا نرم..
-دشمن خونیت که نیست باباته..
+مشکل من زخم زبونای مانداناست..نمیتونم تحملش کنم..
-هرکاری میخوای بکن ولی وای به حالت اگه تنها بمونی..
+مثلا میخوای چیکار کنی؟؟!
-حالا..

نظرات (۴)

Loading...

توضیحات

رمان «من و داداشیم» پارت ۵۴

۵ لایک
۴ نظر

زیر شکمم هم که دیگه نگو..در اتاقو باز کردم..آراد روبه‌روی در به دیوار تکیه داده بود..با دیدن من صاف وایساد..رفتم به طرف اتاقم تا حوله و لباسمو بردارم برم حموم که وسط راه چشمام سیاهی رفت و افتادم..پس چرا رو زمین نیوفتادم؟آراد رو هوا گرفته بود منو..
-تو رو خدا بزار کمکت کنم..به خدا هیچ کاری نمیکنم آرام..
حوصله مخالفت نداشتم و با اینکه این کارو کرده بود باز من احمق بهش اعتماد داشتم..با کمکش یه دوش کوتاه گرفتم..واقعا هم هیچ کاری نکرد چشماش بسته بود و فقط کمکم میکرد..روی تختش دراز کشیدم..سرم هنوز درد میکرد ولی دیگه بدنم کوفته نبود..درد زیر شکمم هم کمتر شده بود..رو صندلی کنار تخت نشسته بود..زول زده بود به من..نگاهش نگران و آروم بود..
+اونجوری نگام نکن..
-چجوری نگات کنم؟
+نمیدونم فقط زول نزن..
-بخواب تا سر دردت آروم شه..
+نمیتونم بخوابم..چرا‌ نمیتونستی صبر کنی؟
-بیخیال..
+چرا نمیتونستی صبر کنی؟
-چون به عشقت شک داشتم..تو کلا شاید دو سه بار گفتی دوسم داری که اونم اگه من نمیپرسیدم مطمعناً نمیگفتی..
+اگه دوست نداشتم که الان اسمت تو شناسنامم نبود..
-بود..حتی اگه دوسمم نداشته باشی باید زن من باشی..روی تو خودخواهم..
+دلم نمیخواست اولین رابطه جنسیمون اینجوری باشه..ای کاش قبل از اینکه این کارو بکنی میگفتی به حسم شک داری..
-از جوابی که میخواستی بدی میترسیدم..
با دستم به کنارم اشاره کردم و گفتم+بیا اینجا..
اومد کنارم نشست..آراد تنها کسی بود که داشتم نمیتونستم ازش جدا بشم..آره کارش غیر قابل توجیحه ولی اتفاقیه که افتاده..بلند شدم و دستمو دور گردنش حلقه کردم..دم گوشش گفتم+بیخیال دیگه مهم نیست..من آرام راد با تمام وجود عاشقتم..
دستشو انداخت دور کمرم و محکم بغلم کرد..چشمامو بستم..
-من باید برم یه سفر کاری..
+کی؟
-فردا..تنها باید برم..اگه میشه برو پیش یاسی..اگه هم نشد باید بری پیش علی..
+تا کی؟
-یه هفته..
خودمو ازش جدا کردم..
+من پیش علی نمیرم..
-لج نکن آرام..اینجوری نگرانت میشم به کارامم نمیرسم..
+نمیرم من پامو تو اون خونه نمیزارم..حاضرم تنها بمونم ولی اونجا نرم..
-دشمن خونیت که نیست باباته..
+مشکل من زخم زبونای مانداناست..نمیتونم تحملش کنم..
-هرکاری میخوای بکن ولی وای به حالت اگه تنها بمونی..
+مثلا میخوای چیکار کنی؟؟!
-حالا..