در حال بارگذاری ویدیو ...

فیک چانیول شب آفتاب 3

۰ نظر گزارش تخلف
MehrrAra
MehrrAra

...چان=نه نه نه
بازوشو فشار داد و خندید...
چان: میگم که...لین...من...دلم واسه شوخیامون تنگ شده...
لین: ....
چان: واسه دیوونه بازیامون...
لین: ...
چان: یادته چقدر تو پارک نزدیک خونتون خل بازی درمیاوردیم؟؟
لین: یادته همش دوس داشتی با کفتری که رو شونت خراب کاری کرده سلفی بگیری؟
چان: یادته توهم دوس داشتی کشف کنی ماهی قرمزای حوض پارک چجوری وقتی غذا میخورن حرفم میزنن آبم میخورن؟؟؟
لین: یادته یبار سراین فانتزیامون جفتمون پهن حوض شدیم؟؟
چان: یادته بعدشم وقتی داشتیم یخ میزدیم یخ در بهشت خوردیم؟؟؟
لین: یادته بعدشم تا اخرشب تو بیمارستان بودیم؟؟؟؟
چان: یادته بوسه ی اون شبو....
خندید...با صدای بلند...کم کم گونه هاش خیس شد...صدای هق هقش با خنده هاش قاطی شد...
چان: میبینی خانوم؟؟؟داری دیوونم میکنی...
لین: ...
چان: امروز به مینا قول دادم که هرجوری هس بازم مختو بزنم برت گردونم خونه خودمون...
لین: اون گل چیه دستت؟؟؟واسه کیه؟؟؟
چان: واسه یه دختر زشت و عقده ای که عقده لباس عروس پوشیدن و شب و عروسی به دلش مونده...همونیکه همیشه دوس داشت صبح روز عروسی رو میزش پر از گلای نرگس و رز سفید باشه...
لین: ...ولی ایناکه گل شب بوان...
چان: چون میخام تا شب پیشت باشم و حرف بزنیم...وقتی بوی گل درومد بالاخره راضیت میکنم باهم باشیم...
چان و لین ساعتها باهم حرف زدن...جفتشون دلتنگ هم بودن...بیشتر میخندیدن و کمتر گریه میکردن...بیشتر بغض میکردن و کمتر از ته دل میخندیدن...اصلا متوجه نگاهای اطرافیانشون نبودن...نگاهایی که بوی تمسخر و ترحم داشت..!
چان: لین...دلتنگتم...
لین: ...
چان: دلم یه دل سیر گریه کردن تو بغل گرمت میخاد...
لین: منم...چان...خیلی...
چان: ...اوممم الان تنهایی...اذیتت نمیکنه؟؟؟
لین: چرا...میترسم...بیشترازهروقت دیگه...
چان: ...
لین: چان تنهایی بیشتر احساس سرما میکنم...
چان: ...
لین: خیلی سرد و تاریکه...
چان: بزار با هم باشیم...نمیزارم دیگه بترسی

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

فیک چانیول شب آفتاب 3

۳ لایک
۰ نظر

...چان=نه نه نه
بازوشو فشار داد و خندید...
چان: میگم که...لین...من...دلم واسه شوخیامون تنگ شده...
لین: ....
چان: واسه دیوونه بازیامون...
لین: ...
چان: یادته چقدر تو پارک نزدیک خونتون خل بازی درمیاوردیم؟؟
لین: یادته همش دوس داشتی با کفتری که رو شونت خراب کاری کرده سلفی بگیری؟
چان: یادته توهم دوس داشتی کشف کنی ماهی قرمزای حوض پارک چجوری وقتی غذا میخورن حرفم میزنن آبم میخورن؟؟؟
لین: یادته یبار سراین فانتزیامون جفتمون پهن حوض شدیم؟؟
چان: یادته بعدشم وقتی داشتیم یخ میزدیم یخ در بهشت خوردیم؟؟؟
لین: یادته بعدشم تا اخرشب تو بیمارستان بودیم؟؟؟؟
چان: یادته بوسه ی اون شبو....
خندید...با صدای بلند...کم کم گونه هاش خیس شد...صدای هق هقش با خنده هاش قاطی شد...
چان: میبینی خانوم؟؟؟داری دیوونم میکنی...
لین: ...
چان: امروز به مینا قول دادم که هرجوری هس بازم مختو بزنم برت گردونم خونه خودمون...
لین: اون گل چیه دستت؟؟؟واسه کیه؟؟؟
چان: واسه یه دختر زشت و عقده ای که عقده لباس عروس پوشیدن و شب و عروسی به دلش مونده...همونیکه همیشه دوس داشت صبح روز عروسی رو میزش پر از گلای نرگس و رز سفید باشه...
لین: ...ولی ایناکه گل شب بوان...
چان: چون میخام تا شب پیشت باشم و حرف بزنیم...وقتی بوی گل درومد بالاخره راضیت میکنم باهم باشیم...
چان و لین ساعتها باهم حرف زدن...جفتشون دلتنگ هم بودن...بیشتر میخندیدن و کمتر گریه میکردن...بیشتر بغض میکردن و کمتر از ته دل میخندیدن...اصلا متوجه نگاهای اطرافیانشون نبودن...نگاهایی که بوی تمسخر و ترحم داشت..!
چان: لین...دلتنگتم...
لین: ...
چان: دلم یه دل سیر گریه کردن تو بغل گرمت میخاد...
لین: منم...چان...خیلی...
چان: ...اوممم الان تنهایی...اذیتت نمیکنه؟؟؟
لین: چرا...میترسم...بیشترازهروقت دیگه...
چان: ...
لین: چان تنهایی بیشتر احساس سرما میکنم...
چان: ...
لین: خیلی سرد و تاریکه...
چان: بزار با هم باشیم...نمیزارم دیگه بترسی