در حال بارگذاری ویدیو ...

فتح المبین 3 ( شهید ابراهیم هادی )

یا اباالفضل العباس (ع)♥
یا اباالفضل العباس (ع)♥

... هر چه رفتیم به خاکریز و مواضع توپخانه دشمن نرسیدیم! پس از طی شش کیلومتر راه،خسته و کوفته در یک منطقه در میان دشت توقف کردیم.
علی موحد و ابراهیم به این طرف و آن طرف رفتند اما اثری از توپخانه دشمن نبود.ما در دشت و در میان مواضع دشمن گم شده بودیم!
با این حال آرامش عجیبی بین بچه ها موج می زد.به طوری که تقریبا بچه ها نیم ساعتی به خواب رفتند
ابراهیم بعد ها در مصاحبه با مجله پیام انقلاب شماره فروردین ۱۳۶۱ می گوید:آن شب و در آن بیابان هر چه به اطراف می رفتیم چیزی جز دشت نمی دیدیم.لذا در همان جا به سجده رفتیم و دقایقی در آن حالت بودیم،خدا را به حق حضرت فاطمه الزهرا (س) و ائمه معصومین قسم می دادیم.
او ادامه داد:در آن بیابان ما بودیم و امام زمان (عج) فقط آقا را صدا می زدیم و از او کمک می خواستیم.اصلا نمی دانستیم چیکار کنیم،تنها چیزی که به ذهن ما می رسید توسل به ایشان بود.:)
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
هیچکس نفهمید آن شب چه اتفاقی افتاد! در آن سجده عجیب،چه چیزی بین آن ها و خداوند گفته شد؟ اما دقایقی بعد ابراهیم به سمت چپ نیروها که در وسط دشت مشغول استراحت بودند رفت!
پس از طی حدود یک کیلومتر به یک خاکریز بزرگ می رسد.زمانی هم که به پشت خاکریز نکاه می کند،تغداد زیادی از تنواع توپ و سلاح های سنگین را مشاهده می کند
ابراهیم.
نیروهای عراقی در آرامش کامل استراحت می کردند.فقط تعداد کمی دیده بان و نگهبان در میان محوطه دیده می شد.ابراهیم سریع به سمت گردان بازگشت.
ماجرا را با علی موحد در میان گذاشت.آن ها بچه ها را به پشت خاکریز آوردند.در طی مسیر به بچه ها توصیه کردند:تا نگفته ایم شلیک نکنید.در حین درگیری هم تا می توانید اسیر بگیرید.از سوی دیگر نیز گردان حبیب به فرماندهی محسن وزوایی به مقر توپخانه عراق حمله کردند.
آن شب بچه ها توانستند با کمترین درگیری و با فریاد الله اکبر و ندای یا زهرا (س) توپخانه عراق را تصرف کنند و تعداد زیادی از عراقی ها را اسیر بگیرند.تصرف توپخانه،ارتش عراق را در خوزستان با مشکلی جدی روبرو کرد.بچه ها بلافاصله لوله های توپ را به سمت عراق برگرداندند.اما به علت نبود نیروی توپخانه از آن ها استفاده نشد...

شادی روح شهدا صلوات :)

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

فتح المبین 3 ( شهید ابراهیم هادی )

۸ لایک
۰ نظر

... هر چه رفتیم به خاکریز و مواضع توپخانه دشمن نرسیدیم! پس از طی شش کیلومتر راه،خسته و کوفته در یک منطقه در میان دشت توقف کردیم.
علی موحد و ابراهیم به این طرف و آن طرف رفتند اما اثری از توپخانه دشمن نبود.ما در دشت و در میان مواضع دشمن گم شده بودیم!
با این حال آرامش عجیبی بین بچه ها موج می زد.به طوری که تقریبا بچه ها نیم ساعتی به خواب رفتند
ابراهیم بعد ها در مصاحبه با مجله پیام انقلاب شماره فروردین ۱۳۶۱ می گوید:آن شب و در آن بیابان هر چه به اطراف می رفتیم چیزی جز دشت نمی دیدیم.لذا در همان جا به سجده رفتیم و دقایقی در آن حالت بودیم،خدا را به حق حضرت فاطمه الزهرا (س) و ائمه معصومین قسم می دادیم.
او ادامه داد:در آن بیابان ما بودیم و امام زمان (عج) فقط آقا را صدا می زدیم و از او کمک می خواستیم.اصلا نمی دانستیم چیکار کنیم،تنها چیزی که به ذهن ما می رسید توسل به ایشان بود.:)
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
هیچکس نفهمید آن شب چه اتفاقی افتاد! در آن سجده عجیب،چه چیزی بین آن ها و خداوند گفته شد؟ اما دقایقی بعد ابراهیم به سمت چپ نیروها که در وسط دشت مشغول استراحت بودند رفت!
پس از طی حدود یک کیلومتر به یک خاکریز بزرگ می رسد.زمانی هم که به پشت خاکریز نکاه می کند،تغداد زیادی از تنواع توپ و سلاح های سنگین را مشاهده می کند
ابراهیم.
نیروهای عراقی در آرامش کامل استراحت می کردند.فقط تعداد کمی دیده بان و نگهبان در میان محوطه دیده می شد.ابراهیم سریع به سمت گردان بازگشت.
ماجرا را با علی موحد در میان گذاشت.آن ها بچه ها را به پشت خاکریز آوردند.در طی مسیر به بچه ها توصیه کردند:تا نگفته ایم شلیک نکنید.در حین درگیری هم تا می توانید اسیر بگیرید.از سوی دیگر نیز گردان حبیب به فرماندهی محسن وزوایی به مقر توپخانه عراق حمله کردند.
آن شب بچه ها توانستند با کمترین درگیری و با فریاد الله اکبر و ندای یا زهرا (س) توپخانه عراق را تصرف کنند و تعداد زیادی از عراقی ها را اسیر بگیرند.تصرف توپخانه،ارتش عراق را در خوزستان با مشکلی جدی روبرو کرد.بچه ها بلافاصله لوله های توپ را به سمت عراق برگرداندند.اما به علت نبود نیروی توپخانه از آن ها استفاده نشد...

شادی روح شهدا صلوات :)

مذهبی