غزلخوانی جمال وفایی، از دل بیقرار من، آواز بانو هایده فقید، عزیزترین، با حضور بانو حمیرا
از دل بیقرار من ، صبر و قرار میرود
وای به روزگار من، حال که یار میرود...
من کشتی، تو نوحِ من
من زخمم ، تو مرحمی
من ظلمت تو روشنی
من راهی تو موندنی
من تنها تو همدمی
تو اولین و آخرین برای من که عاشقم
عزیزترین همسفری در همه دقایقم
درگاهت سجده گاه من
بگذر از گناه من
من خلقم تو خالقی
سر تا پا شوق گفتنم
در حال شکفتنم
من عذرا تو وامقی
تو اولین و آخرین برای من که عاشقم
عزیزترین همسفری در همه دقایقم
هم غایب هم حاضر
هم شاهد هم ناظر
هم سکوت هم صدا
هم دردی هم درمان
هم پیدا هم پنهان
هم با من هم جدا
تو اولین و آخرین برای من که عاشقم
عزیزترین همسفری در همه دقایقم
دلیل قاطع هستی
صفای عالم مستی
چه ترس از درد بی درمان
که دارم چون تو درمانی
چه باک از کفر اهریمن
تو در من نور ایمانی
تو اولین و آخرین برای من که عاشقم
عزیزترین همسفری در همه دقایقم
من جسمم تو روح من
من کشتی تو نوح من
من زخمم تو مرحمی
من ظلمت تو روشنی
من راهی تو موندنی
من تنها تو همدمی
تو اولین و آخرین برای من که عاشقم
عزیزترین همسفری در همه دقایقم
درگاهت سجده گاه من
بگذر از گناه من
من خلقم تو خالقی
سر تا پا شوق گفتنم
در حال شکفتنم
من عذرا تو وامقی
تو اولین و آخرین برای من که عاشقم
عزیزترین همسفری در همه دقایقم
نظرات (۴)