در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان کره ای عشق به شکل برمودا قسمت4

۶۱ نظر
گزارش تخلف
♪♬♥ ♡Park Sangme & Park Chanyeol ♡ ♥♬♪
♪♬♥ ♡Park Sangme & Park Chanyeol ♡ ♥♬♪

و شروع به وراجی:
—یه چیزی رو میدونی؟
منم چون برخورد اولمون خوب نبود و ازش بدم میومد بخواطر این که حرصشو دربیارم با لحن تمسخور آمیز گفتم:
—نه!!چی؟!!
ولی اونم بد تر از من با لحن حرص دراری گفت:
—که الان کجایی؟!!
این همون سوالی بود که جوابشو می خواستم ولی نمی شد این مردم آزار جوابشو بده
سانگ می—خب که چی؟
—میدونی دست کیایی؟
می خواستم سعی مو واسه اذیت کردنش دوباره امتحان کنم برا همین با خون سردی تمام جواب دادم:
—نه
—نمی خوای بدونی؟
—نه
—باشه فقط برات دعا می کنم دست اونا نیوفتی ،موفق باشی♡(∩o∩)♡
چرا هر دفعه خواستم کاری کنم ضایع می شم ولی منظورش از اونا کی بود !!
سانگ می—هی هنوز اونجایی؟
—کاری داری؟
—باشه بابا بگو حداقل حصلمون سر نمیره...
عوضی یه پوزخند خوشگل تحویلم داد که تا اونجام سوخت!
از اولم گفتم این از اون مردم ازارایی که واسه خنده خودش حاضره دنیا رو نصف کنه ... همین جور داشتم تو دلم تمام جد؟ گذشته و نسل آینده شو جلو چشمش میاوردم که یهو دوباره بغلم کرد انگار منو با مامی جونش اشتباه گرفته!!:
پسره—تو الان توی یکی از خرابه های بیرون شهری و که الان دست کیای، دست یه باند آدم ربایی و قاچاق انسان^_^
اون موقعه بود که من تازه فهمیدم تو چه باطلاقی گیر کردم........ !

نظرات (۶۱)

Loading...

توضیحات

رمان کره ای عشق به شکل برمودا قسمت4

۱۱ لایک
۶۱ نظر

و شروع به وراجی:
—یه چیزی رو میدونی؟
منم چون برخورد اولمون خوب نبود و ازش بدم میومد بخواطر این که حرصشو دربیارم با لحن تمسخور آمیز گفتم:
—نه!!چی؟!!
ولی اونم بد تر از من با لحن حرص دراری گفت:
—که الان کجایی؟!!
این همون سوالی بود که جوابشو می خواستم ولی نمی شد این مردم آزار جوابشو بده
سانگ می—خب که چی؟
—میدونی دست کیایی؟
می خواستم سعی مو واسه اذیت کردنش دوباره امتحان کنم برا همین با خون سردی تمام جواب دادم:
—نه
—نمی خوای بدونی؟
—نه
—باشه فقط برات دعا می کنم دست اونا نیوفتی ،موفق باشی♡(∩o∩)♡
چرا هر دفعه خواستم کاری کنم ضایع می شم ولی منظورش از اونا کی بود !!
سانگ می—هی هنوز اونجایی؟
—کاری داری؟
—باشه بابا بگو حداقل حصلمون سر نمیره...
عوضی یه پوزخند خوشگل تحویلم داد که تا اونجام سوخت!
از اولم گفتم این از اون مردم ازارایی که واسه خنده خودش حاضره دنیا رو نصف کنه ... همین جور داشتم تو دلم تمام جد؟ گذشته و نسل آینده شو جلو چشمش میاوردم که یهو دوباره بغلم کرد انگار منو با مامی جونش اشتباه گرفته!!:
پسره—تو الان توی یکی از خرابه های بیرون شهری و که الان دست کیای، دست یه باند آدم ربایی و قاچاق انسان^_^
اون موقعه بود که من تازه فهمیدم تو چه باطلاقی گیر کردم........ !