ویگن دردریان، دو کبوتر ۱۳۴۲ آهنگ عطاالله خرم شعر پرویز وکیلی ۱۹۶۳ میلادی، روزی من و تو ای جان همچون کبوترها
روزی من و تو ای جان همچون کبوترها
سرنهادیم با هم در بستر پرها
پرگشاده همره مرغان خوش آواز
گه به کوهستان و گه به صحرا در پرواز
جلوه زندگی را ،در چشم هم میدیدیم
چون به شب میرسیدیم ، کنار هم میآرمیدیم
تا نسیمی میوزید ، آشیانه می لرزید
ما زبیم جان خود بر سر هم پر میکشیدیم
اکنون ازهم روگردانیم نه من نه او نمیدانیم
چه شد که آشنا گشتی روز دگر جدا گشتی
هر کس که دلدار مرا از من جدا کرد ای خدا
خواهم بسوزانی دلش سازی ز دلدارش جدا
اکنون ازهم روگردانیم نه من نه او نمیدانیم
چه شد که آشنا گشتی روز دگر جدا گشتی
نظرات (۲)