نجابت من پارت 53
-الو
*ریحان
-ببخشید اشتباه گررفتید
*ریحان میدونم خودتی .تو ریحان منی
-لطفا مزاحم نشید اقا
*ریحان برای یه عاشق دل خسته هم وقت نداری؟
-اقای محترم مزاحم نشید خواهش میکنم
-ریحان یعنی دیگه کارنت رو نمیشناسی
-نه من ریحان نیستم
-اسمت رو عوضم بکنی بازم ریحان منی
-دس از سرم بردار کارن خواهش میکنم
-چرا ریحان چرا؟
-اونموقع که ترکم کردی و بااتنا ازدواج کردی باید فکرش رومیکردی
-دلعنتی چرا نمیفهمی من مجبور شدم بااتنا ازدواج کنم
-چه اجباری ؟هان چه اجباری؟
-ریحان برای نجات تو
-کارن مهلت این حرف ها تموم شده خیلی وقته که تموم شده
-ریحان تو الان کجایی؟
بزرگراه شهید همت
-خب یه کافی شاپ اون نزدیکی هست اسمش -----
-خب دیدم
-بیااونجا منم 10 مین دیگه اونجام
-کارن اگه میام فقط میخوام برای اخرین بار همه چی رو تموم کنم همین
هنوزم شک داشتم خیلی نمیدونستم چی درسته چی غلط اما یه حسی به من میگفت باید بفهمم موضوع چیه بالاخره هم تسلیم حسم شدم وراه افتادم
وارد کافی شاپ شدم و منتظر کارن نشستم چندمین بعد کارن داخل شد هنوزم مثل اون موقع ها خوشتیپ بود یه کت مشکی اسپرت پوشیده بود واستینای کت رو بالا داده بود با شلوار لی باچشم کل کافی شاپ رو از نظر گذروند تامن و پیدا کرد واومد روی صندلی نشست
-سلام
-سلام حرفات رو زود بزن که به مراسم دیرمیرسم
-چقدرعجله داری؟
-میشنوم
-باشه بگو
-چیزی سفارش نمیدی؟
بعد از سفارش شروع کرد از همه چی گفتن
نظرات