اگه هوا تاریک شد یا بارون گرفت میتونیم بریم تو غار ولی اگه بریم دنبال یه دکل دیگه و پیدا نکنیم و هوا تاریک بشه و باز دوباره بارون بیاد و سرپناه پیدا نکنیم چی؟
کیویا-باشه فسقل شین گوه خورد._. نفس بکش یه رییز حرف میزنی!
نفس عمیق کشیدم+کاری به خورد و خوراکش ندارم!
شین با همون پوزخند مسخره‌ی روی لبش-شرمنده ولی من شما رو نمیخورم!
جان؟منو؟الان به من فوش داد؟
یقشو گرفتم و دستمو مشت کردم و بردم بالا+تو چه زری زدیی؟
یوتا اومد بینمون -هی هی هی!الان موضوعاتی مهم تر از خوراک شین و ماهیت آدرین هم وجود داره!نه؟
بیخیال یقه‌ی شینو ول کردم..کیویا در حالی که با انگشت اشارش به دکل دراز رو به رومون اشاره میکرد گفت-خب، حالا کی باید از این غول تشن بره بالا؟
هارو-دکل پوسیدس ..پس این احتمال هم درنظر بگیرین که ممکنه خیلی محکم نباشه و با یه انگشت بریزه!
کیویا انگشتشو زد به دکل-نه دیگه اونقدرا هم پوسیده نیس!
ولی به ثانیه نکشیده صدای عربدش رفت بالا-ععععی!
شیزو-چی شد؟
دراز-اوووف سوختممم!داغهه!
+جون؟
هارو-تعجبی هم نداره،با این آفتاب تند و تیز،یه دکل که اتفاقل آهنی هم هست باید داغ بشه!
یوما-اینجوری نمیشه ازش بالا رفت که!
+خیلی هم میشه!فک کن اینم یه تمرینه برا استقامت!نه؟
شین-خب،حالا کی باید بره بالا کاپیتان؟
هارو-از اونجایس که زیاد از بابت استحکامش خیالمون راحت نیست پس باید کشی که از همه سبک تره بره بالا.
کیویا-اممم من که اضافه وزن دارم،یه صد و پنجاه کیلویی هستم._.
یوتا-عاره ارواح عمت-_-
دراز-بیشعور پای عمه‌ی یکی یدونه‌ی منو میکشی وسط؟
یوتا-ارادت دارم بهش اخه!
هارو-کافیه!منم ۸۰ کیلوئم
یوما-۷۴
یوتا-۷۵ و خورده‌ای
کیویا-همون صدوپنجاه._.
هارو-کیویا-_-
کیویا -باشه باشه، ۸۷ کیلو!
شین-۷۵
شیزوکو-۶۰
ریو-۵۵
یوکی-منم ۶۹
+۴۰...
یهو همشوم همزمان برگشتن منو نگا کردن!چیه خوو؟
شین-نه نه نه ممکن نیس این احمق بتونه از دکل به این درازی بره بالا!
کیویا-عاره خو اصلا نمیشه!شیزوکو تو برو!
شیزوکو-دیوار کوتاه تر از من نیافتی خوشکل؟
یوتا-هوی چیکار شیزو داری؟خودت برو!
کیویا-من وزنم زیاده برم دکله میریزه._.
یوما-کلا دخترا رو بیخیال شین دخترا نمیتونن برن بالا،باید از بین خودمون باشه،
شین-عاره؛تو این یه مورد حق با یوماس.
یوما چپ چپ نگاش کرد و چیزی نگف..
کیویا-ینی چی؟خودتون میگین هر کی سبکتره بعد میگین دخترا نع؟