در حال بارگذاری ویدیو ...

قسمت اول داستان سرنوشت اشتباه.توضیحااات

۱۷ نظر گزارش تخلف
Minori♬subaru♪Estellaکمتر میام
Minori♬subaru♪Estellaکمتر میام

این داستان رو بخونید و با داستان عشق در دربار مقایسه کنید.
.
.
کدوم بهتره؟
.
سویانگ بدون توجه به داد های منشی وارد اتاق پدرش شد .
_ سویانگ ؟؟ من الان جلسه دارم . نمیبینی ؟؟ برای چی دوباره بدون اجا زه وارد اتاقم شدی .

سویانگ : من این ماموریت رو میخوام .

کیونگ : متاسفم دخترم این ماموریت رو نمیتونم به تو بدم . اگه اتفاقی برات بیوفته......

سویانگ : همیشه همینو میگین و میبینین نمیوفته .

کیونگ به سمت ادم های تو اتاق : برین بیرون . بعدا در این باره صحبت میکنیم

سویانگ به سمت میز رفت و برگه ی امادگی ماموریت رو برداشت و با مهر پدرش که روی میز بود مهرش کرد و از اتاق رفت بیرون .

کیونگ : کله شق لجباز .
سویانگ : باید یه نفرو به عنوان دستیار انتخاب کنم

شین : کی ؟؟

سویانگ : معلومه دیگه تو رو

شین : چیییییی ؟؟ چرا من ؟؟

سویانگ : چون زیرا ولی اما برای / تو از من دستور میگیری پس باید اطاعت کنی

شین : اوهو . باشه باشه پس من میرم وصیت ناممو بنویسم

سویانگ : نمیفهمم چیه این ماموریت شما رو این قدر ترسونده

شین سرشو اوورد جلو و اروم و محکم گفت : د بفهم اون خونه ی پسر یکی از کله گنده های دولت کره اس . میدونی اگه گیر بیوفتی چی میشه ؟؟؟؟

سویانگ با بی خیالی : قرار نیست گیر بیوفتیم

شین : چطور ؟؟

سویانگ : خب باید یه جوری خودمونو بهش نزدیک کنیم و بعدش هم بوم همه چی حله

شین : خوش خیال

و از اونجا دور شد .

________________________


سویانگ توی اتاق کارش نشسته بود و داشت نقشه ی ماموریت رو برنامه ریزی میکرد .

به صفحه ی مانیتور خیره شد بود و با خودش حساب میکرد و زمانای لازم رو در میاوورد که با صدای در از افکارش بیرون اومد .

نظرات (۱۷)

Loading...

توضیحات

قسمت اول داستان سرنوشت اشتباه.توضیحااات

۱۳ لایک
۱۷ نظر

این داستان رو بخونید و با داستان عشق در دربار مقایسه کنید.
.
.
کدوم بهتره؟
.
سویانگ بدون توجه به داد های منشی وارد اتاق پدرش شد .
_ سویانگ ؟؟ من الان جلسه دارم . نمیبینی ؟؟ برای چی دوباره بدون اجا زه وارد اتاقم شدی .

سویانگ : من این ماموریت رو میخوام .

کیونگ : متاسفم دخترم این ماموریت رو نمیتونم به تو بدم . اگه اتفاقی برات بیوفته......

سویانگ : همیشه همینو میگین و میبینین نمیوفته .

کیونگ به سمت ادم های تو اتاق : برین بیرون . بعدا در این باره صحبت میکنیم

سویانگ به سمت میز رفت و برگه ی امادگی ماموریت رو برداشت و با مهر پدرش که روی میز بود مهرش کرد و از اتاق رفت بیرون .

کیونگ : کله شق لجباز .
سویانگ : باید یه نفرو به عنوان دستیار انتخاب کنم

شین : کی ؟؟

سویانگ : معلومه دیگه تو رو

شین : چیییییی ؟؟ چرا من ؟؟

سویانگ : چون زیرا ولی اما برای / تو از من دستور میگیری پس باید اطاعت کنی

شین : اوهو . باشه باشه پس من میرم وصیت ناممو بنویسم

سویانگ : نمیفهمم چیه این ماموریت شما رو این قدر ترسونده

شین سرشو اوورد جلو و اروم و محکم گفت : د بفهم اون خونه ی پسر یکی از کله گنده های دولت کره اس . میدونی اگه گیر بیوفتی چی میشه ؟؟؟؟

سویانگ با بی خیالی : قرار نیست گیر بیوفتیم

شین : چطور ؟؟

سویانگ : خب باید یه جوری خودمونو بهش نزدیک کنیم و بعدش هم بوم همه چی حله

شین : خوش خیال

و از اونجا دور شد .

________________________


سویانگ توی اتاق کارش نشسته بود و داشت نقشه ی ماموریت رو برنامه ریزی میکرد .

به صفحه ی مانیتور خیره شد بود و با خودش حساب میکرد و زمانای لازم رو در میاوورد که با صدای در از افکارش بیرون اومد .

کارتون و انیمیشن