انیمه شاهزاده‌ی جادویی سرنوشت‌ساز: چه کسی مرا شاهزاده کرد؟ Mofa Gongzhu de Xiao Fannao قسمت 13

انیمه لند
انیمه لند

در رمان «شاهزادهٔ دوست‌داشتنی»، شخصیت فرعی آتاناسیا د آلژر اوبلیا بدبخت‌ترینِ همه است. مادرش هنگام زایمان می‌میرد و پدرش، امپراتور کلود، حتی ذره‌ای محبت به او نشان نمی‌دهد. آتاناسیا که همواره حسرت اندکی عشق پدر و مادر را به دل دارد، سرانجام برای جرمی که مرتکب نشده بود پاپوش می‌دوزند و به فرمان همان پدری که دوستش دارد اعدام می‌شود. وقتی زنی از کرهٔ امروزی با خوردن قرص‌های خواب‌آور به خواب می‌رود، بعدتر در کالبدِ نوزادِ آتاناسیا بیدار می‌شود. او که از سرنوشت ناخوشایند پیشِ رویش آگاه است، تصمیم می‌گیرد از چشمِ پدرِ مستبدش دور بماند تا هرگز خشم او را برنینگیزد. اما سرنوشت مهربان نیست؛ تنها در پنج‌سالگی با او روبه‌رو می‌شود. با نقش‌برآب‌شدنِ نقشهٔ اول، این‌بار می‌کوشد آن‌قدر خود را در دلِ پدر جا کند که هرگز فکرِ آزارش به ذهن او خطور نکند. با این حال، چون هرکس در پیِ مقاصدِ خود است، نقشه‌اش به آشوب کشیده می‌شود: «خواهرِ» تنیِ آتاناسیا، ژانت مارگاریتا، در آرزوی داشتنِ خانواده‌ای است؛ اشرافِ بلندپایه برای کسبِ قدرت رقابت می‌کنند؛ و سایه‌ای از گذشتهٔ کلود تهدید می‌کند هرآنچه برایش عزیز است را نابود سازد.

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

انیمه شاهزاده‌ی جادویی سرنوشت‌ساز: چه کسی مرا شاهزاده کرد؟ Mofa Gongzhu de Xiao Fannao قسمت 13

۳۴ لایک
۲ نظر

در رمان «شاهزادهٔ دوست‌داشتنی»، شخصیت فرعی آتاناسیا د آلژر اوبلیا بدبخت‌ترینِ همه است. مادرش هنگام زایمان می‌میرد و پدرش، امپراتور کلود، حتی ذره‌ای محبت به او نشان نمی‌دهد. آتاناسیا که همواره حسرت اندکی عشق پدر و مادر را به دل دارد، سرانجام برای جرمی که مرتکب نشده بود پاپوش می‌دوزند و به فرمان همان پدری که دوستش دارد اعدام می‌شود. وقتی زنی از کرهٔ امروزی با خوردن قرص‌های خواب‌آور به خواب می‌رود، بعدتر در کالبدِ نوزادِ آتاناسیا بیدار می‌شود. او که از سرنوشت ناخوشایند پیشِ رویش آگاه است، تصمیم می‌گیرد از چشمِ پدرِ مستبدش دور بماند تا هرگز خشم او را برنینگیزد. اما سرنوشت مهربان نیست؛ تنها در پنج‌سالگی با او روبه‌رو می‌شود. با نقش‌برآب‌شدنِ نقشهٔ اول، این‌بار می‌کوشد آن‌قدر خود را در دلِ پدر جا کند که هرگز فکرِ آزارش به ذهن او خطور نکند. با این حال، چون هرکس در پیِ مقاصدِ خود است، نقشه‌اش به آشوب کشیده می‌شود: «خواهرِ» تنیِ آتاناسیا، ژانت مارگاریتا، در آرزوی داشتنِ خانواده‌ای است؛ اشرافِ بلندپایه برای کسبِ قدرت رقابت می‌کنند؛ و سایه‌ای از گذشتهٔ کلود تهدید می‌کند هرآنچه برایش عزیز است را نابود سازد.