عاقا ما ی رئز رفتیم ب عنوان ترم بالایی یوسی مس ی کلاس معلم بشیم خیر سرمون :|
یکم ب این ترم پایینی ها اموزش بدیم :|
عر بخت بد ما ی مشت پسر ریختع بودن تو چی ؟:|
خو معلوم تو کلاس ریخنه بودن دیگ :|
الله اکبر -.-
و انجا بود ک عز خدا درخواست گاو شدن کردم :|
شنیداریشون ک تعطیل بود :|
ماشالله کمم نمیاوردن یکی از یکی زبونش دراز تر -_-
خاب وراجی ب اتمام رسیدو قرار شد یکمی کتاب ضربشونو وا کنن و انجا م بدن:|
همین ک گفتم انجام بدین دیدم دوتاشون اون پشت دارین چیکار میکنن ؟:|
معلومع دارن تقلب میکنن :|
فک کردی دارن چیکا میکنن -.-
منحرف بی عدب :|
عززیر دستش میکشم بم میخندع میفهمی ؟:|
میفهمی ؟:|||||||
روانی شدم :|
رفتم نشستم کنار یکیشون میگم خاب کجاشو مشکل داری بزن رو چرتکه :| میگم 3 ضربدر 6 چن میشع عز بغل دستیش میپرسه سه ضذبدر شیش ؟:|
من الان باید با این وضعیت خر شم :| یا گاو ؟ :|
هان ؟:|
بعش میگم من بوقم خاااا :|
حتی تهدید ب له کردنشونم کردم عما فایده نداشتع :|
خدا منو گاو کن عز دس این پسرا :|
و در اخر
پسر است دیگرررر D: