در حال بارگذاری ویدیو ...

غزل زمزمه راز - شعر: فرامرز کوثری - دکلمه: نگار اسماعیل تبار

پاکت آپشن
پاکت آپشن

زازل تا به ابد زمزمه رازِ من است
صحبت عشوه آن دلبرِ طناز من است
نازنینان جهان گوش و دل و جان بدهند
زآنکه اکنون سخن از عطرِ گلِ نازِ من است
ای که پرسان شدی از شیوه پروازِ دلم
شهپرِ بالِ امینش پرِپروازِ من است
مرغِ عشق کز نفسش سوسن و نرگس شادند
صبحدم وقتِ سحر گوش به آواز من است
تو مپندار که آخرهمه در میکده ایم
منزلِ آخرِ تو، نقطه آغازِ من است
نکنید سرزنش یارِ جگر سوخته ام
هرچه او می کشد از چشم نظرباز من است
گر «فرامرز» بمیرد زغمِ دوری یار
من خوشم کاین نظرِ یار غزلسازِ من است

نظرات

در حال حاضر امکان درج نظر برای این ویدیو غیرفعال است.

توضیحات

غزل زمزمه راز - شعر: فرامرز کوثری - دکلمه: نگار اسماعیل تبار

۰ لایک
۰ نظر

زازل تا به ابد زمزمه رازِ من است
صحبت عشوه آن دلبرِ طناز من است
نازنینان جهان گوش و دل و جان بدهند
زآنکه اکنون سخن از عطرِ گلِ نازِ من است
ای که پرسان شدی از شیوه پروازِ دلم
شهپرِ بالِ امینش پرِپروازِ من است
مرغِ عشق کز نفسش سوسن و نرگس شادند
صبحدم وقتِ سحر گوش به آواز من است
تو مپندار که آخرهمه در میکده ایم
منزلِ آخرِ تو، نقطه آغازِ من است
نکنید سرزنش یارِ جگر سوخته ام
هرچه او می کشد از چشم نظرباز من است
گر «فرامرز» بمیرد زغمِ دوری یار
من خوشم کاین نظرِ یار غزلسازِ من است