در حال بارگذاری ویدیو ...

سووووووو هایییی گایز خوبی کپ حتما چک رمان ات و تهیونگ نوشته خودم تو کپ

۴ نظر گزارش تخلف
방탕
방탕

سلام جیگرها اومدم با یه رمان از بی تی اس بایس خودم تهیونگم با ات درخواستی بدید می زارم
ویو ات
اولین روز کاریم بود همه می گفتند آقای کیم برخلاف بامزگی شدید وحشتناک عصبیه پاهام از استرس می لرزید وقتی دیدمش سوپ گاو گذاشتم جلوش و سریع تعظیم کردم ولی برخلاف گفته بقیه یه لبخند متین خوشگل رو لباش بود و رو به من گفت ممنون با بت غذا خانم....
سریع با لبخند از ته قلبم گفتم ات هستم و دوباره تکرار کرد ممنونم بابت غذا خانم ات
وقتی رفتم تو آشپزخونه دختر لوس که از همه بدش میومد یعنی میرا گفت مهره مار داری دلش بردی یا شاید بهت پیشنهاد رابطه بده چون خوشگل و خوش تیپی حتما قبول میکنی من که از عصبانیت رو پام بند نبودم یکی خوابوندم تو گوشش که گفت چه غلطی میکنی سلیطه و تا دعوا رو شروع کنه با صدای آقا کیم یا تهیونگ لال شد ته:اروم پرسید چه خبره من که به پهنای صورت اشک ریخته بودم و لبم خونی بود برای مشتی که بهم زد وقتی چشمش به من افتاد دوید سمتم، وفریاد کشید کی این بلا رو سر ات آورده هاااا شما یه خانواده این میرا تو با خواهر تازه به دنیا اومدن اینطوری رفتار میکنیییییی میرا تو اخراجی گمشو بیرون وقتی تو خونه من به من بی احترامی میکنی به من هوس باز بزارم بمونی هه کورخوندی؟ هرییی
خماریییییییی

نظرات (۴)

Loading...

توضیحات

سووووووو هایییی گایز خوبی کپ حتما چک رمان ات و تهیونگ نوشته خودم تو کپ

۱۶ لایک
۴ نظر

سلام جیگرها اومدم با یه رمان از بی تی اس بایس خودم تهیونگم با ات درخواستی بدید می زارم
ویو ات
اولین روز کاریم بود همه می گفتند آقای کیم برخلاف بامزگی شدید وحشتناک عصبیه پاهام از استرس می لرزید وقتی دیدمش سوپ گاو گذاشتم جلوش و سریع تعظیم کردم ولی برخلاف گفته بقیه یه لبخند متین خوشگل رو لباش بود و رو به من گفت ممنون با بت غذا خانم....
سریع با لبخند از ته قلبم گفتم ات هستم و دوباره تکرار کرد ممنونم بابت غذا خانم ات
وقتی رفتم تو آشپزخونه دختر لوس که از همه بدش میومد یعنی میرا گفت مهره مار داری دلش بردی یا شاید بهت پیشنهاد رابطه بده چون خوشگل و خوش تیپی حتما قبول میکنی من که از عصبانیت رو پام بند نبودم یکی خوابوندم تو گوشش که گفت چه غلطی میکنی سلیطه و تا دعوا رو شروع کنه با صدای آقا کیم یا تهیونگ لال شد ته:اروم پرسید چه خبره من که به پهنای صورت اشک ریخته بودم و لبم خونی بود برای مشتی که بهم زد وقتی چشمش به من افتاد دوید سمتم، وفریاد کشید کی این بلا رو سر ات آورده هاااا شما یه خانواده این میرا تو با خواهر تازه به دنیا اومدن اینطوری رفتار میکنیییییی میرا تو اخراجی گمشو بیرون وقتی تو خونه من به من بی احترامی میکنی به من هوس باز بزارم بمونی هه کورخوندی؟ هرییی
خماریییییییی