روایت مادر شهید دفاع مقدس محمد معماریان در برنامه یلدایی
مادر شهید محمد معماریان: هرگز برای فرزندم گریه نکردم چون از حضرت زینب خجالت میکشم/خودم پیکر فرزندم را خاک کردم، جوری شهید شده بود که پیکرش به دو نیم تقسیم شده بود - مادر شهید محمد معماریان میگوید: «محمد، 8 سال داشت. یک روز صبح از خواب بیدار شده بود و گریه میکرد. تعجب کردم. فکر کردم خواب بدی دیده یا جایی از بدنش درد میکند. کنارش رفتم و نوازشش کردم. گفتم: چرا گریه میکنی؟ گفت: هوا روشن شده و من نمازم را نخواندهام. انگار خواب مرگ رفتهام که نمازم قضا شد. در حالی که محمد فقط 8 سال داشت، اما نمازش هیچ وقت قضا نمیشد.»
نظرات