تنفس من رو به اتمام است ، بینایی من باریک می شود
چیزی در چشمان من نیست ، ممکن است شما را ببلعم
به ذهن می آید ، پچ پچ ما
خاطرات را در الکل مخلوط کنید
من تو را زیاد می نوشم و زمین می خورم

فرار کن ، برو ، برو ، برو ، برو ، برو
فرار کن ، برو ، برو ، برو ، برو ، برو
فرار کن ، برو ، برو ، برو ، برو ، برو
فرار کن برو

دور از من

برو که نتوان حتی بینی خود را ببین
نامم را تغییر دادم و جراحی پلاستیک زیادی انجام دادم
وقتی که مست هستم دنبال تو
تا نتوانید آن را تشخیص دهید
پس از نگاه به اطراف منصرف شود

یا آسیب خواهیم دید
آن را باز نگذارید و برش دهید

خاطرات سعی می کنند پارانویا باشند

با شدت گرفتن موج افسردگی جنون به سمت بالا و پایین
underlock ضخیم شدن ویسکی در دست من است
من از ارسال های معنی دار در حساب شما هیجان زده ام
چشمانم پر از پول است ، من مثل یک باستان شناس می کوبم

بله بله ، بگذارید اول فرار کنیم
شکل پاره شده را دنبال کنید
قبل از اینکه غم و اندوه جای خود را پیدا کند و سخت شود

فرار کن ، برو ، برو ، برو ، برو ، برو
فرار کن ، برو ، برو ، برو ، برو ، برو
فرار کن ، برو ، برو ، برو ، برو ، برو
فرار کن برو

دور از من

خیلی دور رفتم ، بدون اینکه اثری داشته باشم
به عقب نگاه نکردم و غروب شد
فقط من داغ هستم ، آن را مرتباً عقب و جلو می رود
جدایی عاشقانه است ، عشق فرار می کند

اگر خاطرات خاصی به من بدهید ، تحت تأثیر قرار می گیرید
می نویسم که به قلبم آمدم که دیگر هرگز نخواهد آمد
سپس می خواهم بروم مثل یک پلیس تو را بگیرم
قبل از محدود کردن بیشتر ، فرار کنید

لطفاً پیش چشمانم ناپدید شوید
فرار کن ، برو ، برو ، برو ، برو ، برو
فرار کن و برو
فرار کن برو

دور از من