در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان کره ای جنون عشق قسمت 1پارت1

۳۳ نظر
گزارش تخلف
ihan and amber(خدای مظلومیت)
ihan and amber(خدای مظلومیت)

تقریباساعت 1شب بود که باصدای رپ امبر که روی زنگ گوشیم بود از خواب پریدم به صفحه گوشی که خاموش وروشن میشد نگاه کردم روش اسم هاجین افتاده بود با خستگی زیاد گوشیمو برداشتم
سلام سانگ می یه چیز بگم باورت نمیشه
(اینو باجیغ گفتوبعد زد زیر خنده){خدایا یه شفاعت نصیبش کن گناه داره}
_چی شده دیونه کرم کردی یواش تر چه خبرته!؟
_سانگ می!؟؟
_هان!!
_خواب بودی!؟؟
_اخه روانی کدوم ادم سالمی ساعت1شب بیداره!؟؟
_خب من!!
_توکه ادم نیستی!!
خیلی بیشعوری
_نظر لطفته .حالا بگو چی شده
_امboy firendبلاخره تو جشنواره مقام اولو اوردهوراااااااا
باحرص گفتم:عه جدی!؟؟ممنون که گفتی!!
و تا قبل از اینکه چیز دیگه ای بگه گوشیو قطع کردموگرفتم خوابیدم
............
قریباساعت7صب بود که با یکی از اهنگ های اروم مین هو که روی الارم گوشیم بود بیدارشدم قراربود هاجین ساعت 9بیاد دنبالم تا باهم بریم بیرون ....بعد از شستن صورتم رفتم جلوی در کمدمو یه شلوار لی طرح جدید و یه لباس پرونه استین کوتاه سفیدبا خط های مشکی و لوگوی پامای مشکیو پوشیوم با اون موهای پسرونه یه پا پسرشدم واسه خودم،اکثر مواقعه اینجور لباس میپوشیدمو مردمو اذیت میکردم
...........
بلاخره دست از برنداز خودم برداشتمورفتم پایین که صبحونه بخورم بعد از تموم کردن صبحونه کفشای سفیدمو با ریزه کاری ها و خط های ابی پوشیومو یه کلاه ابی با لوگوی سفیداف ایکس بود رو برداشتمو سرم کردم {وای که چه جیگری شدم من}همونطور که داشتم قربون صدقه ی خودم میرفتم متوجه سنگینی نگاه کسی شدم به اطرافم نگاه کردم و با دیدن قیافه اروم سانگ هون یه لبخند بهش زدمو گفتم:چیه خوشگل ندیدی!؟؟
_یه لبخند ریز با یه نگاه شیطنت امیز بهم تحویل داد و گفت:من اخرش نفهمیدم من یه خواهر و یه برادر دارم یا دوتابرادر؟!؟
رفتم نزدیکشو یه مشت ضعیف زدم تو دستش و گفتم:دلتم بخواد
{همیشه به سانگ هون و سانگ یون افتخارمیکردم چون جز اغلب افرادی بودن که همیشه پشتم بودن}
تقریبا یه ربع به9بود برای اخرین بار رفتم جلوی اینه دیدم سانگ هون راست میگفت بهتربود تکلیفمو با خودم روشن میکردم من واقعادوست داشتم پسر باشم یا دختر!!!یه خورده دیگه به خودم نگاه کردم و دوباره به اتاقم برگشتم!!

نظرات (۳۳)

Loading...

توضیحات

رمان کره ای جنون عشق قسمت 1پارت1

۱۹ لایک
۳۳ نظر

تقریباساعت 1شب بود که باصدای رپ امبر که روی زنگ گوشیم بود از خواب پریدم به صفحه گوشی که خاموش وروشن میشد نگاه کردم روش اسم هاجین افتاده بود با خستگی زیاد گوشیمو برداشتم
سلام سانگ می یه چیز بگم باورت نمیشه
(اینو باجیغ گفتوبعد زد زیر خنده){خدایا یه شفاعت نصیبش کن گناه داره}
_چی شده دیونه کرم کردی یواش تر چه خبرته!؟
_سانگ می!؟؟
_هان!!
_خواب بودی!؟؟
_اخه روانی کدوم ادم سالمی ساعت1شب بیداره!؟؟
_خب من!!
_توکه ادم نیستی!!
خیلی بیشعوری
_نظر لطفته .حالا بگو چی شده
_امboy firendبلاخره تو جشنواره مقام اولو اوردهوراااااااا
باحرص گفتم:عه جدی!؟؟ممنون که گفتی!!
و تا قبل از اینکه چیز دیگه ای بگه گوشیو قطع کردموگرفتم خوابیدم
............
قریباساعت7صب بود که با یکی از اهنگ های اروم مین هو که روی الارم گوشیم بود بیدارشدم قراربود هاجین ساعت 9بیاد دنبالم تا باهم بریم بیرون ....بعد از شستن صورتم رفتم جلوی در کمدمو یه شلوار لی طرح جدید و یه لباس پرونه استین کوتاه سفیدبا خط های مشکی و لوگوی پامای مشکیو پوشیوم با اون موهای پسرونه یه پا پسرشدم واسه خودم،اکثر مواقعه اینجور لباس میپوشیدمو مردمو اذیت میکردم
...........
بلاخره دست از برنداز خودم برداشتمورفتم پایین که صبحونه بخورم بعد از تموم کردن صبحونه کفشای سفیدمو با ریزه کاری ها و خط های ابی پوشیومو یه کلاه ابی با لوگوی سفیداف ایکس بود رو برداشتمو سرم کردم {وای که چه جیگری شدم من}همونطور که داشتم قربون صدقه ی خودم میرفتم متوجه سنگینی نگاه کسی شدم به اطرافم نگاه کردم و با دیدن قیافه اروم سانگ هون یه لبخند بهش زدمو گفتم:چیه خوشگل ندیدی!؟؟
_یه لبخند ریز با یه نگاه شیطنت امیز بهم تحویل داد و گفت:من اخرش نفهمیدم من یه خواهر و یه برادر دارم یا دوتابرادر؟!؟
رفتم نزدیکشو یه مشت ضعیف زدم تو دستش و گفتم:دلتم بخواد
{همیشه به سانگ هون و سانگ یون افتخارمیکردم چون جز اغلب افرادی بودن که همیشه پشتم بودن}
تقریبا یه ربع به9بود برای اخرین بار رفتم جلوی اینه دیدم سانگ هون راست میگفت بهتربود تکلیفمو با خودم روشن میکردم من واقعادوست داشتم پسر باشم یا دختر!!!یه خورده دیگه به خودم نگاه کردم و دوباره به اتاقم برگشتم!!