در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان کره ای جنون عشق قست7پارت2

۱۶ نظر گزارش تخلف
ihan and amber(خدای مظلومیت)
ihan and amber(خدای مظلومیت)

از دستشون حرصم گرفته بود من از دست اینا توی ایرانم یه روز خوش ندارم داشتم از حرص ناخونامو میخوردم!!که هاجین زد تو پهلوم و گفت:ایول اینا به خاطر ما تا ایران میخوان بیان بایه نگاه پراز خشم باعث سکوتش شدم و هندفونمو دراوردم و یه اهنگ شاد پلی کردم تا پررویی اونارو فراموش کنم همیشه اهنگ بهترین گزینه واسه اروم کردن اعصابم بود ولی اگه یکی همش مانع گوش دادنم میشد دوبرابر عصبانی میشدم و یه جای سالم واسش نمیزاشتم(همچین ادم خشنی ام من!!!!)چنتا اهنگ پشت سرهم گوش دادم که متوجه برخورد یه چیزی به صورتم شدم اولش اهمیت ندادمو گفتم حتما پشه ای چیزیه ولی دیدم 5..6بار این اتفاق افتاد داشتم کم کم کفری میشدم دوست داشتم این پشه رو جر بدم چشمامو باز کردم ودنبال پشه گشتم چیزی نبود تا اینکه دوباره یه چیزی به صورتم خورد به اطرافم نگاه کردم دیدم همون مارمولکای بی شعور بودن که کاغذ مچاله میکردن و از توی نی خودکار پرت میکردن همیشه فکرمیکردم کره ای ها فقط بلدن تیرهای سمی با اینا پرت کنن و کاغذ بازی و اینجور چیزا مال ایرانیاست بی توجه بهشون به گوش دادن به اهنگ ادامه ولی دیدم دست بردار نیستن کولمو برداشتم و به قسمت پزیرایی هواپیما رفتم و شماره صندلی اون دوتارو دادم و گفتم قهوه میخوان مهماندار هم بعد از ریختن قهوه ها و شیرین کردنشون گفت که میره یه سینی بیاره که بزارتشون روش و از منم خواست زود تر برم سرجام بشینم بعد از رفتن مهماندار از توی کولم یه شربت سرماخوردگی که واسه مواقع ضروری اورده بودم و یه بسته قرص خواب که قبل سفر اماده کرده بودم که اگه توی ایران به خاطر تغییرات ساعت نتونستم بخوابم اونارو بخورم رو دراوردم ..
قرص خواب هارو با ته یکی از لیوان های اونجا خورد کردم و با یه کم شربت قاطی کردم و یه مقدار ریختم توی قهوه هاشون و سریع ازاونجا خارج شدم رفتم سرجام نشستم بعد از حدود4دقیقه قهوه هارو واسشون اوردن و اوناهم بدون اینکه دلیل قهوه اوردن بدون سفارش رو بپرسن یه نفس قهوه هارو سرکشیدن و رو به مهماندار گفتن چرا قهوشون اینقدر تلخه!؟؟چرا شیرینش نکردن!!
مهماندار هم که جاخورده بود گفت :کلی شکر ریخته توش عجیبه که تلخه ....
خلاصه مهماندار رفت و به دقیقه نکشید که بعد از خمیازه های پیا پی که خوابشون بردو بعد از چند ساعت به فرودگاه تهران رسیدیم......

نظرات (۱۶)

Loading...

توضیحات

رمان کره ای جنون عشق قست7پارت2

۲۰ لایک
۱۶ نظر

از دستشون حرصم گرفته بود من از دست اینا توی ایرانم یه روز خوش ندارم داشتم از حرص ناخونامو میخوردم!!که هاجین زد تو پهلوم و گفت:ایول اینا به خاطر ما تا ایران میخوان بیان بایه نگاه پراز خشم باعث سکوتش شدم و هندفونمو دراوردم و یه اهنگ شاد پلی کردم تا پررویی اونارو فراموش کنم همیشه اهنگ بهترین گزینه واسه اروم کردن اعصابم بود ولی اگه یکی همش مانع گوش دادنم میشد دوبرابر عصبانی میشدم و یه جای سالم واسش نمیزاشتم(همچین ادم خشنی ام من!!!!)چنتا اهنگ پشت سرهم گوش دادم که متوجه برخورد یه چیزی به صورتم شدم اولش اهمیت ندادمو گفتم حتما پشه ای چیزیه ولی دیدم 5..6بار این اتفاق افتاد داشتم کم کم کفری میشدم دوست داشتم این پشه رو جر بدم چشمامو باز کردم ودنبال پشه گشتم چیزی نبود تا اینکه دوباره یه چیزی به صورتم خورد به اطرافم نگاه کردم دیدم همون مارمولکای بی شعور بودن که کاغذ مچاله میکردن و از توی نی خودکار پرت میکردن همیشه فکرمیکردم کره ای ها فقط بلدن تیرهای سمی با اینا پرت کنن و کاغذ بازی و اینجور چیزا مال ایرانیاست بی توجه بهشون به گوش دادن به اهنگ ادامه ولی دیدم دست بردار نیستن کولمو برداشتم و به قسمت پزیرایی هواپیما رفتم و شماره صندلی اون دوتارو دادم و گفتم قهوه میخوان مهماندار هم بعد از ریختن قهوه ها و شیرین کردنشون گفت که میره یه سینی بیاره که بزارتشون روش و از منم خواست زود تر برم سرجام بشینم بعد از رفتن مهماندار از توی کولم یه شربت سرماخوردگی که واسه مواقع ضروری اورده بودم و یه بسته قرص خواب که قبل سفر اماده کرده بودم که اگه توی ایران به خاطر تغییرات ساعت نتونستم بخوابم اونارو بخورم رو دراوردم ..
قرص خواب هارو با ته یکی از لیوان های اونجا خورد کردم و با یه کم شربت قاطی کردم و یه مقدار ریختم توی قهوه هاشون و سریع ازاونجا خارج شدم رفتم سرجام نشستم بعد از حدود4دقیقه قهوه هارو واسشون اوردن و اوناهم بدون اینکه دلیل قهوه اوردن بدون سفارش رو بپرسن یه نفس قهوه هارو سرکشیدن و رو به مهماندار گفتن چرا قهوشون اینقدر تلخه!؟؟چرا شیرینش نکردن!!
مهماندار هم که جاخورده بود گفت :کلی شکر ریخته توش عجیبه که تلخه ....
خلاصه مهماندار رفت و به دقیقه نکشید که بعد از خمیازه های پیا پی که خوابشون بردو بعد از چند ساعت به فرودگاه تهران رسیدیم......