جک خندان درحال که سر ایساک رو با زور نگهه داشت بود با خنده گفت
((اگه نمیتونی چیز قشنگی بگی بهتره هیچی نگی!!))
جک با ناخن های بلندش دهن ایساک رو باز کرد، محکم زبونشو گرفت و تا جایی که میتونست کشیدش. بعدش سریع یه چاقوی بلند تیز رو از میز برداشت اروم شروع کرد به بریدن زبونش مثل یه گوشت. زبان کاملا بریده شد. دهن ایساک با خون پر شده بود
جواب بعدی جک فرو کردن یه استوانه ی اهنی بلند تو حلق ایساک بود مثل اینکه بخوای از لوله نفس بکشی ایساک همین الانشم توی درد شدیدی بود بنابراین چشاشو بست تا دیگه نبینه که قرار چه اتفاق وحشناکی برای بدنش بیوفته.
((بیخیال!حال نمیده اگه نگاه نکنی)) جک خندان اینو با حالت شوخی گفت ولی ایساک همچنان چشاشو فشار میداد جک اهی کشید ((هرجور راحتی))
نظرات