قسمت 42 رمان عاشقان شیطانی
لایتو:هی اتاق من بوداااااا
کاناده:که چی؟
یونا:به هر حالا من متاسفم
و بالاخره بعد کلی عذر خواهی رفتن...مثل این که خیلی ناراحت بودن ولی بهتر زدن اتاق لایتو رو نابود کردن هه هه چقدر حال کردم(بعد ریزریز می خنده)
آتسوکو:چی شده کیفت کوکه؟می خندی...بگو ما هم بخندیم
کاناده:ها؟من؟من کی خندیدم؟من اصلا نمی دونم خنده یعنی چی!من داشتم به لایتو نمی خندیدم که...هه هه توهم زدی من کی خندیدم هه هه
آتسوکو:باشه خودم فهمیدم داشتی به این که اتاق لایتو نابود شد می خندیدی
کاناده:فکر کنم خیلی ضایع گفتم=__=
لایتو:حالا من باید کجا بخوابم رجی؟
رجی:سر قبر من!
لایتو:اگه می شه آدرس بده (بعد هم خندید)
رجی یکی زد تو سر خودش
رجی:این همه اتاق تو یکی برو دیگه!!!
لایتو:نه همه اتاقایی که خالین کثیفن و پر از گرد و غبار!
رجی:لوس بازی رو بذار کنار یه جا بگیر بخواب خب تو سالن بخواب من چه می دونم.
(رجی نگاهی به کاناتو کرد)
رجی:کاناتو؟
کاناتو:هیس کار دارم
رجی:کار داری؟تو که فقط زل زدی به این عروسکت
کاناتو:اسن عروسک اسم داره اسمش هم تدی هست فهمیدی؟؟؟
خیل خب حالا...می گم امروز تو اصلا بجز این که اتاق لایتو رو خرا کنی کاری کردی؟
کاناتو:آره
رجی:دقیقا چیکار کردی؟
کاناتو:هیچ کار
یوکاری:=___=ما دیگه می ریم بالا که بخوابیم
منم دنبال اون 3 تا رفتم بالا تو اتاقم و گرفتم خوابیدم
نظرات (۲۷)