در حال بارگذاری ویدیو ...

۱۳ نظر گزارش تخلف
ᶠᵉˡⁱᶜ
ᶠᵉˡⁱᶜ

در رودخانه ذهنم که جاری می‌شوی
نبض روی گردنم، از تو حرف می‌زند
و من رقص یک ماهی کوچک قرمز را
زیر نبضم احساس می‌کنم.
و بوسه‌های پشت سر هم او بر انگشتهایم را
از قبیله آفتاب باید باشی
که با یک ”ها“ برفهای قندیل بسته روی شانه‌هایم را شستی
از قبیله گلهای سرخ به قلب من کوچ کرده‌ای
که باغچه خاکستری ذهنم امروز لباس زندگی پوشیده است؟
از کدام قبیله به قلب من کوچ کرده‌ای؟
__________________________________________________

نظرات (۱۳)

Loading...

توضیحات

۳۲ لایک
۱۳ نظر

در رودخانه ذهنم که جاری می‌شوی
نبض روی گردنم، از تو حرف می‌زند
و من رقص یک ماهی کوچک قرمز را
زیر نبضم احساس می‌کنم.
و بوسه‌های پشت سر هم او بر انگشتهایم را
از قبیله آفتاب باید باشی
که با یک ”ها“ برفهای قندیل بسته روی شانه‌هایم را شستی
از قبیله گلهای سرخ به قلب من کوچ کرده‌ای
که باغچه خاکستری ذهنم امروز لباس زندگی پوشیده است؟
از کدام قبیله به قلب من کوچ کرده‌ای؟
__________________________________________________