نجابت من پارت 44
مرجان منو ببخش ولی ازالان مریم فقط یه مادر داره واونم منم سوار ماشین شدم واومدم سمته خونه توراه بودم که یه دفعه مبایلم زنگ خورد بدون تو جه دکمه ی سبز رو زدم.
-سلام ارزو خوبی عشقم
-ممنون امین تو خوبی ؟
-اره منم خوبم زنگ زدم بهت بگم که امشب برمی بیرون ؟
-اره پیشنهاد خوبیه
- بیا رستوران اگوست
-باشه تا 40 مین دیگه اونجام .
به سمت رستوران راه افتادم تصمیمم رو گرفته بودم باید همه چیز رو تموم میکردم.وارد رستوران که شدم امین هنوز نیومده بود.بدقول ترین ادمی که سراغ داشتم.30 مین بعد سروکله ی امین پیداشد.اومد جلو و خواست باهام دست بده اما من بی توجه نشستم.بعد دقایقی گارسون منو رو اورد امین یه پپیرونی سفارش داد منم میگو .در ارامش مشغول خوردن غذابودیم که امین رو کرد سمتم و گفت ببخشید دبر کردم. میدونم ناراحتی .
-نه ناراحت نیستم بعد غذا صحبت میکنیم.
بعد ازتموم شدن غذا رفتیم بام تهران دونفری توی کابین نشسته بودیم که امین گفت:ارزو امروز تو چته؟
-هیچیم نیست .
-میدونم بابت مرگ مرجان ناراحتی حق هم داری بهترین دوستت بود ولی حس میکنم ناراحتیت به خاطر چیز دیگه ایه .
تصمیمم رو گرفته بودم بی مقدمه به امین گفتم من یه بچه دارم امین
-چیییییی؟
-اره حقیقت داره .یه دختر
-چندسالشه؟
-یکسالشه
-صب کن ببینم با عقل جور در نمیاد .توکی ازدواج کردی اصن ..نه نمیشه
-فرزند خوندمه
-اهان
-من یه تصمیمی گرفتم امین میخوام تا اخر عمرم بزرگش کنم .ازتو نمی تونم بخوام که کنارش بمونی چون که نمیتونی تحمل کنی .به خاطر همین ازت میخوام که تموم کنی منو ببخش امین.
امین مات نگام میکرد حلقش رو ازدستم دراوردم و دادم دستش.امین مات بود واقعا نمی دونست چی بگه.
لحظه اخر رو کرد به منو گفت:همیشه عاشق بام تهران بودم ولی الان ازش متنفر شدم .چون عشقم اینجا ترکم کرد.
نظرات