در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان «من و داداشیم» پارت ۸۹

۲ نظر گزارش تخلف
_Pishi_
_Pishi_

-چیه خوشتیپ نیستم مگه؟؟!خوشتیپ‌تر از من دیدی؟!
با لبخند کجی نگاهش کردم..چشماشو ریز کرد و گفت-دیدی؟!؟
از اتاق رفتم بیرون..آراد اومد دنبالم..خوب موقعیتی داد دستم برای حرص دادنش..
-صبر کن ببینم..کیو دیدی خوشتیپ تر از من؟!؟
تو راه آشپزخونه بودم که دستمو گرفت و کشید سمت خودش..
-جوابمو بده..
لبخند شیطنت آمیزی زدم..چونمو گرفت و صورتمو کشید سمت خودش..
-آرام نزار امروزو زهرت کنم..
بازم چیزی نگفتم..
-آرام شوخی ندارما...کی از من خوشتیپ تره از نظرت؟
+چه فرقی میکنه؟
بلند داد زد-آرام..
صدای خندم بلند شد..آراد جدی بهم نگاه میکرد..
+شوهرم از نظر من خوشتیپ ترین آدم دنیاست..
-آخه دلمم نمیاد بزنمت..
کشیدم و آروم هولم داد سمت اتاقم..
-برو تا کاری ندادم دستت بی مزه..
+من که گفتم تو خوشتیپ ترینی..
-آدمو جون به لب میکنی بعد میگی..به چه دردم میخوره این گفتن؟!!
دستمو انداختم دور گردنش..
+قهر نکن حالا..
-بوس بده تا بیخیالشم..
+کجا؟
-لب..
+باشه فقط رژم خراب نشه..
یه بوسه سریع و کوچیک به لبام زد..
-خراب نشد..
+برو حاضر شو الان میرسن..
رفت سمت اتاقش و هم زمان دکمه های پیراهنشو بست..از روی صفحه گوشیم خودمو نگاه کردم تا ببینم رژم چیزیش نشده باشه..همه چی درست و مرتب بود..اولین نفر یاسی و یاشا اومدن و پشت بندشون آرش اومد..یاسی واقعا سنگ تموم گذاشته بود..دونه دونه همه ی مهمونا تا ساعت هشت اومدن..یاسی،یاشا،سارا،آرش،آراد و اصل مطلب که خودم بودم..کیکی که آراد سفارش داده بود سر ساعت یعنی هشت و نیم اومد..صدای آهنگ تو گوشم میپیچید..یاسی کنارم نشسته بود..همه داشتن دست میزدن..آراد کیکو گذاشت روی میز..یه کیک شکلاتی دایره که روش کلی شمع روشن بود..آراد کنارم نشست..
-(یاسی)اول آرزو بعد فوت..
چشمامو بستم..آرزو کردم همه کسایی که دوسشون دارم سالم و سلامت باشن و زندگیشون پر از آرامش باشه از جمله آراد..چشمامو باز کردم و بیست و دو تا شمع روشنو فوت کردم..همه دست زدم..سارا همونجوری که قر میداد جاقورو گرفت سمتم..خواستم چاقورو بگیرم که کشیدش عقب..
-(سارا)خرج داره مجانی نمیدمش..
+پول ندارم..
-(سارا)پس منم نمیدم..

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

رمان «من و داداشیم» پارت ۸۹

۶ لایک
۲ نظر

-چیه خوشتیپ نیستم مگه؟؟!خوشتیپ‌تر از من دیدی؟!
با لبخند کجی نگاهش کردم..چشماشو ریز کرد و گفت-دیدی؟!؟
از اتاق رفتم بیرون..آراد اومد دنبالم..خوب موقعیتی داد دستم برای حرص دادنش..
-صبر کن ببینم..کیو دیدی خوشتیپ تر از من؟!؟
تو راه آشپزخونه بودم که دستمو گرفت و کشید سمت خودش..
-جوابمو بده..
لبخند شیطنت آمیزی زدم..چونمو گرفت و صورتمو کشید سمت خودش..
-آرام نزار امروزو زهرت کنم..
بازم چیزی نگفتم..
-آرام شوخی ندارما...کی از من خوشتیپ تره از نظرت؟
+چه فرقی میکنه؟
بلند داد زد-آرام..
صدای خندم بلند شد..آراد جدی بهم نگاه میکرد..
+شوهرم از نظر من خوشتیپ ترین آدم دنیاست..
-آخه دلمم نمیاد بزنمت..
کشیدم و آروم هولم داد سمت اتاقم..
-برو تا کاری ندادم دستت بی مزه..
+من که گفتم تو خوشتیپ ترینی..
-آدمو جون به لب میکنی بعد میگی..به چه دردم میخوره این گفتن؟!!
دستمو انداختم دور گردنش..
+قهر نکن حالا..
-بوس بده تا بیخیالشم..
+کجا؟
-لب..
+باشه فقط رژم خراب نشه..
یه بوسه سریع و کوچیک به لبام زد..
-خراب نشد..
+برو حاضر شو الان میرسن..
رفت سمت اتاقش و هم زمان دکمه های پیراهنشو بست..از روی صفحه گوشیم خودمو نگاه کردم تا ببینم رژم چیزیش نشده باشه..همه چی درست و مرتب بود..اولین نفر یاسی و یاشا اومدن و پشت بندشون آرش اومد..یاسی واقعا سنگ تموم گذاشته بود..دونه دونه همه ی مهمونا تا ساعت هشت اومدن..یاسی،یاشا،سارا،آرش،آراد و اصل مطلب که خودم بودم..کیکی که آراد سفارش داده بود سر ساعت یعنی هشت و نیم اومد..صدای آهنگ تو گوشم میپیچید..یاسی کنارم نشسته بود..همه داشتن دست میزدن..آراد کیکو گذاشت روی میز..یه کیک شکلاتی دایره که روش کلی شمع روشن بود..آراد کنارم نشست..
-(یاسی)اول آرزو بعد فوت..
چشمامو بستم..آرزو کردم همه کسایی که دوسشون دارم سالم و سلامت باشن و زندگیشون پر از آرامش باشه از جمله آراد..چشمامو باز کردم و بیست و دو تا شمع روشنو فوت کردم..همه دست زدم..سارا همونجوری که قر میداد جاقورو گرفت سمتم..خواستم چاقورو بگیرم که کشیدش عقب..
-(سارا)خرج داره مجانی نمیدمش..
+پول ندارم..
-(سارا)پس منم نمیدم..