Part:3 از ازدواج تا عشق

۳ نظر گزارش تخلف
Avin.  پارت ۳رمان اضافه شد
Avin. پارت ۳رمان اضافه شد

آلیس: پاشو مری
مری: چیشده گوره خر بذار ۵ دقیقه دیگه هم بخوابم
آلیس: خبر بد دیروز لوکاس اونجا بود و تو رو اونجا دید
مری: چرا دیروز اونجا نگفتی عنتر الان فکر میکنه من پسر بازم
آلیس: مگه نیستی
مری : خفشه شو عنتر
آلیس: خفه شو مادرشوهرم زنگ میزنه
مادر فلیکس : اماده شو بریم لباس عروس و.... رو بخریم
آلیس: چشم
فلش بک: مادر و مادر فلیکس رفتن وسایل هارو خریدن و آلیس بدون اینکه کسی ببینه لباس خواب توری خرید بود نظر نویسنده( لازم نبود بخری قرار بود اخرش دربیاری) حالا ولش ۱ هفته گذشت فلیکس و آلیس ازدواج کردن ولی بخاط اینکه به هم اعتراف نکنردن هوس شب جمعه تو دلشون مونده
آلیس : وای ازدواج کردیم این لباس خواب پوشیدنش مثل ی هوس برام موند
فلیکس: وایی بالاخره به دستش آوردم ولی اون منو دوس نداره( احمقی یا خودتو به احمقی زدی پسر)
عه تلفنم زنگ میخوره
بابای فلیکس: الو پسرم سلام
فلیکس: سلام بابا چیشده؟
بابای فلیکس: امشب جشن بزرگ فشن شو ی لباس هست زنتو بردار و باهم به این مهمونی برین همه باید زن رئیس بزرگ تجارت جهانی رو بشناسن
فلیکس: اوکی
فلیکس بدو بدو در آلیس رو میزنه
آلیس : آماده شو امشب قراره بریم به مهمونی بزرگ
آلیس ذوق مرگ میشه و سعی میکنه خیلی زود آماده بشه همچنین فلیکس
فلش بک : وارد عمارت مهمونی شدن همه به خوشگلی این زوج حرف میزدن همه با زن فلیکس حرف میزدن از توانایی هاش و ایناش ولی یهویی اکس آلیس درمیاد و فلیکس اونجا حسودیش گل میکنه و آلیس هم اونجا در تعجب مونده آیا اکس آلیس رقیب عشقی فلیکس خواهد بود آیا سرنوشت جلوی آنها چه چیزی قرار خواهد داد؟

پارت بعدی فردا عصر قرار میدم

حمایتا کمه اگه زیاد نشه نمیزارم

گزارش ممنوع

نظرات (۳)

Loading...

توضیحات

Part:3 از ازدواج تا عشق

۸ لایک
۳ نظر

آلیس: پاشو مری
مری: چیشده گوره خر بذار ۵ دقیقه دیگه هم بخوابم
آلیس: خبر بد دیروز لوکاس اونجا بود و تو رو اونجا دید
مری: چرا دیروز اونجا نگفتی عنتر الان فکر میکنه من پسر بازم
آلیس: مگه نیستی
مری : خفشه شو عنتر
آلیس: خفه شو مادرشوهرم زنگ میزنه
مادر فلیکس : اماده شو بریم لباس عروس و.... رو بخریم
آلیس: چشم
فلش بک: مادر و مادر فلیکس رفتن وسایل هارو خریدن و آلیس بدون اینکه کسی ببینه لباس خواب توری خرید بود نظر نویسنده( لازم نبود بخری قرار بود اخرش دربیاری) حالا ولش ۱ هفته گذشت فلیکس و آلیس ازدواج کردن ولی بخاط اینکه به هم اعتراف نکنردن هوس شب جمعه تو دلشون مونده
آلیس : وای ازدواج کردیم این لباس خواب پوشیدنش مثل ی هوس برام موند
فلیکس: وایی بالاخره به دستش آوردم ولی اون منو دوس نداره( احمقی یا خودتو به احمقی زدی پسر)
عه تلفنم زنگ میخوره
بابای فلیکس: الو پسرم سلام
فلیکس: سلام بابا چیشده؟
بابای فلیکس: امشب جشن بزرگ فشن شو ی لباس هست زنتو بردار و باهم به این مهمونی برین همه باید زن رئیس بزرگ تجارت جهانی رو بشناسن
فلیکس: اوکی
فلیکس بدو بدو در آلیس رو میزنه
آلیس : آماده شو امشب قراره بریم به مهمونی بزرگ
آلیس ذوق مرگ میشه و سعی میکنه خیلی زود آماده بشه همچنین فلیکس
فلش بک : وارد عمارت مهمونی شدن همه به خوشگلی این زوج حرف میزدن همه با زن فلیکس حرف میزدن از توانایی هاش و ایناش ولی یهویی اکس آلیس درمیاد و فلیکس اونجا حسودیش گل میکنه و آلیس هم اونجا در تعجب مونده آیا اکس آلیس رقیب عشقی فلیکس خواهد بود آیا سرنوشت جلوی آنها چه چیزی قرار خواهد داد؟

پارت بعدی فردا عصر قرار میدم

حمایتا کمه اگه زیاد نشه نمیزارم

گزارش ممنوع