Part:2 عاشق دکتر بچه ام شدم
باشه
چن چن: بابا میشه مامان بیاد اینجا
لوکا: پسر اول باید ببینیم قبول میکنه یا نه نمیتونیم با زور همه چیو انجام بدیم
چن چن: اون مال منه نمیذارم مامان کس دیگه ای بشه
نظر نویسنده:(تف تو روت بچه اون فقط مال بابای تو هست )
لوکا: باشه باشه فقط مال توعه
نظر نویسنده:( لوکا نکن پشیمون میشی اخرش بدم پشیمون میشی)
بادیگارد : بله رئیس کار داشتید
لوکا: اون زن حتما باید امشب خونهی من باشه
فلش بک: بعد گذشت ۵ ساعت رز رو آوردن خونه ی لوکا و دست و پاشو بستن
رز: خیلی احمقین واقعا
( رز باباش رزمی کار و کاراته کار بود و به اون یاد داده)
رز دستو پاشو باز میکنه بادیگارد ها شک میمونن و سعی میکنن جلوی اونو بگیرن که هموشون رو کتلت میکنه( منظورمو فهمیدین)
لوکا: بسه !
رز: تو همون نیستی که امروز پسرشو آورده بود
) بچه ها لوکا هنر های رزمی بلد نیست الان رید تو خودش)
چن چن: مامان چقدر قوی هست
رز: مامان ! بچه جون تو خودت مامان داری
چن چن: من مامان دارم اونم تویی مامان دیگه ایی اینجا نیست ( با داد)
رز: بچه جون صداتو بالا نبر باشه( با داد)
لوکا: به بچم داد نزن( با داد)
رز: من میرم
لوکا: در رو ببندین
رز: با این نمیتونی منو رام کنی
رز در رو شکست و گفت لطفا دیگه منو دعوت نکنین وگرنه جایی به موندن شما نمیمونه
چن چن: بابا قول دادی مامان بیاد ایکجا پیش من بمونه قهرم باهات
نظر نویسنده:( بچه ی لحظه زر نزن)
لوکا: قهر نکن مامانت یکم زیادی قوی هست( با ترس)
فلش بک: فردا بدون چن چن مثل آدم تو کافه دارن باهم حرف میزنن
لوکا: جریان اینه پسرم بابا مامان نداره مامان بابای واقعی توی تصادف مرده بابای اون بردار من بود بخاطر همین من مسئولیتش رو گرفتم و از اول چن چن مامان نداره
رز: ولی من دوس ندارم که بدون عشق ازدواج کنم من دوس دارم خودم بچه داشته باشم
لوکا: درکت میکنم ولی پسرم هرچی بخواد اون میشه
رز:( بدون اینکه بفهمم چیشده منو به گفتن به سند ازدواج برد و ازدواج کردیم) رز چه غلطی کردی همین الان ازم طلاق میگیری
نظرات (۳)