در حال بارگذاری ویدیو ...

استانبول ظالم قسمت26

۰ نظر گزارش تخلف
بهرام بهمنی راد
بهرام بهمنی راد

دختر بزرگ تر سحر یعنی جمره که یک پرستار است از طرف آگاه کاراچای موظف می شود از ندیم برادرزاده اش نگهداری کند و بقیه خانواده به عنوان خدمه عمارت او مشغول به کار می شوند.

اما جرن دست بردار نیست و سعی می کند به جنک، پسر آگاه نزدیک شود. جنک که پسر خوشگذرانی است به پیشنهادهای جرن نه نمی گوید اما در حقیقت از جمره خوشش می آید. روزها به این صورت سپری می شود و جمره تمام تلاش خود را برای پرستاری از ندیم می کند و به مرور متوجه می شود با اینکه بیماری ندیم رو به بهبود است به طرز عجیبی حالش بدتر می شود.

او به سر نخ هایی هم برمی خورد و همین کنجکاوی او را بیشتر می کند. شک او بیراه نیست. ماجرا از این قرار است که شنیز، همسر آگاه با همکاری یک پزشک داروهایی به ندیم می خوراند تا به مرور او را از بین ببرد و دلیل آن ماجرایی است که جنک آن را برای جمره اعتراف می کند.

جنک در کودکی باعث فلج شدن ندیم شده و مادرش برای برملا نشدن آن حاضر است دست به هرکاری بزند. جمره مطمئن می شود که شنیز در این کار دست دارد. جنک که بار عذاب وجدان این حادثه سال ها بر دوشش است و از طرفی از مجازات شدن توسط پدرش که علاقه بیش از اندازه ای به برادرزاده اش دارد می ترسد برای رو کردن دست مادرش مردد است. جمره سرنگی را که کنار ندیم پیدا کرده برای آزماش فرستاده و منتظر نتیجه است.

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

استانبول ظالم قسمت26

۰ لایک
۰ نظر

دختر بزرگ تر سحر یعنی جمره که یک پرستار است از طرف آگاه کاراچای موظف می شود از ندیم برادرزاده اش نگهداری کند و بقیه خانواده به عنوان خدمه عمارت او مشغول به کار می شوند.

اما جرن دست بردار نیست و سعی می کند به جنک، پسر آگاه نزدیک شود. جنک که پسر خوشگذرانی است به پیشنهادهای جرن نه نمی گوید اما در حقیقت از جمره خوشش می آید. روزها به این صورت سپری می شود و جمره تمام تلاش خود را برای پرستاری از ندیم می کند و به مرور متوجه می شود با اینکه بیماری ندیم رو به بهبود است به طرز عجیبی حالش بدتر می شود.

او به سر نخ هایی هم برمی خورد و همین کنجکاوی او را بیشتر می کند. شک او بیراه نیست. ماجرا از این قرار است که شنیز، همسر آگاه با همکاری یک پزشک داروهایی به ندیم می خوراند تا به مرور او را از بین ببرد و دلیل آن ماجرایی است که جنک آن را برای جمره اعتراف می کند.

جنک در کودکی باعث فلج شدن ندیم شده و مادرش برای برملا نشدن آن حاضر است دست به هرکاری بزند. جمره مطمئن می شود که شنیز در این کار دست دارد. جنک که بار عذاب وجدان این حادثه سال ها بر دوشش است و از طرفی از مجازات شدن توسط پدرش که علاقه بیش از اندازه ای به برادرزاده اش دارد می ترسد برای رو کردن دست مادرش مردد است. جمره سرنگی را که کنار ندیم پیدا کرده برای آزماش فرستاده و منتظر نتیجه است.