در حال بارگذاری ویدیو ...

عشق بی کلام-قسمت10

۰ نظر
گزارش تخلف
{^*_*^}exo{^*_*^} kim ღ woo  ღbin {^*_*^}exo{^*_*^}
{^*_*^}exo{^*_*^} kim ღ woo ღbin {^*_*^}exo{^*_*^}

خندیدمو گفتم-نه خیر من تا تو رو دارم غم ندارم....خب دیگه بسته شارژ برقی گوشیم داره تموم میشه...گوشی رو بده به مامان
نیما-نچ رفته پز دختر خنگشو بده به مردم
خندیدم- قربونش برم من...از طرف من ببوسش...راستی کو بابا؟؟
نیما- رفته سفر کاری
من-اِ؟؟کجا؟؟
نیما- شمال
من-آها اوکی به اونم سلام برسونید...بااااااای
نیما- بااااااااوشه...بااااای
قطع کردم و با خوشحالی گرفتم خوابیدم
..................
مهیا-مارال
من- دیدی؟؟دیدی تونستم باهات برابر باشم؟؟
مهیا-مارال عشقم چت شده؟
من-هیچی عزیزم فقط خواهش میکنم کنارم بمون
مهیا- o.O
مهیا-آبجی حالت خوبه؟
من- من آبجی تو نیستم ...چطور میتونی منو آبجی صدا کنی ؟؟
مهیا-مارال؟تو داری چی کار میکنی؟؟؟چرا همچین میکنی زده به سرت؟؟ چرا دستت رو به صورتم میکشی؟؟؟
من- چون دوست دارم عشقم
مهیا- یا کمر بنی هاشم یکی دکتر و خبر کنه ... مارال از دست رفت
من- من خوبم عزیزم فقط اینجا پیش من بخواب
مهیا-جان؟
یکدفعه صورتم سوخت از خواب پاشدم که همزمان با پاشدن من جیغ مهیا هم بلند شد
من- چیه ؟؟چی شده؟چرا جیغ زدی؟
مهیا- الان خودتی؟
من- معلومه که خودمم ..میگی چی شده یا نه؟
مهیا-هووووووووووووووووف ترسیدم گفتم الانه که مورد تجاوز قرار بگیرم
خندیدم-تجاوز کی؟
من-تو
چشمام دوتا کاسه شد
من-مـــــــــــــن؟
مهیا- به جون خودم راست میگم
من- شوخی میکنی...
مهیا-نه بابا شوخیم کجا بود ...چه خوابی میدیدی حالا
من- سهونی عشقم
بالشت و پرت کرد طرفم
مهیا- مرض و میگی عشقم نزدیک بود بدبختم کنی
بلند بلند خندیدم
من- در این حد؟؟
مهیا- مردم از بس صدات زدم دیوونه...بلند شو یک ساعت دیگه باید بریم صفا سیتی
من-باش تو برو الان میام
وقتی که رفت تقریبا ده دقیقه تو خماری خوابم بودم...اووووف چه خواب خوبی دیدم من
رفتم دست و صورتم و شستم و مانتو صورتی و شلوار کرم کتون رو پوشیدم
موهای لختمو صاف گذاشتم رو شونه هام و آرایش دخترونه ای کردم
من-اولالا...چه خوشگل شدی امشب
یک دفعه یاد شرط بندی افتادم...ای خدا حالا چه خاکی به سرم بریزم هان؟
کفش پاشنه بلند صورتی رو پام کردم و از اتاق رفتم بیرون
همه آماده بودن به جزمن...چه عجب
رفتیم سوار ماشین
من-چرا راننده نمیاد؟
هانا- منم منتظرم ولی نیومد
من- بزار یه زنگ بزنم
-نمی خواد من به جای راننده اومدم
همه تعجب کردیم و به پسری که جای راننده نشسته بودنگاه کردیم..........

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

عشق بی کلام-قسمت10

۳ لایک
۰ نظر

خندیدمو گفتم-نه خیر من تا تو رو دارم غم ندارم....خب دیگه بسته شارژ برقی گوشیم داره تموم میشه...گوشی رو بده به مامان
نیما-نچ رفته پز دختر خنگشو بده به مردم
خندیدم- قربونش برم من...از طرف من ببوسش...راستی کو بابا؟؟
نیما- رفته سفر کاری
من-اِ؟؟کجا؟؟
نیما- شمال
من-آها اوکی به اونم سلام برسونید...بااااااای
نیما- بااااااااوشه...بااااای
قطع کردم و با خوشحالی گرفتم خوابیدم
..................
مهیا-مارال
من- دیدی؟؟دیدی تونستم باهات برابر باشم؟؟
مهیا-مارال عشقم چت شده؟
من-هیچی عزیزم فقط خواهش میکنم کنارم بمون
مهیا- o.O
مهیا-آبجی حالت خوبه؟
من- من آبجی تو نیستم ...چطور میتونی منو آبجی صدا کنی ؟؟
مهیا-مارال؟تو داری چی کار میکنی؟؟؟چرا همچین میکنی زده به سرت؟؟ چرا دستت رو به صورتم میکشی؟؟؟
من- چون دوست دارم عشقم
مهیا- یا کمر بنی هاشم یکی دکتر و خبر کنه ... مارال از دست رفت
من- من خوبم عزیزم فقط اینجا پیش من بخواب
مهیا-جان؟
یکدفعه صورتم سوخت از خواب پاشدم که همزمان با پاشدن من جیغ مهیا هم بلند شد
من- چیه ؟؟چی شده؟چرا جیغ زدی؟
مهیا- الان خودتی؟
من- معلومه که خودمم ..میگی چی شده یا نه؟
مهیا-هووووووووووووووووف ترسیدم گفتم الانه که مورد تجاوز قرار بگیرم
خندیدم-تجاوز کی؟
من-تو
چشمام دوتا کاسه شد
من-مـــــــــــــن؟
مهیا- به جون خودم راست میگم
من- شوخی میکنی...
مهیا-نه بابا شوخیم کجا بود ...چه خوابی میدیدی حالا
من- سهونی عشقم
بالشت و پرت کرد طرفم
مهیا- مرض و میگی عشقم نزدیک بود بدبختم کنی
بلند بلند خندیدم
من- در این حد؟؟
مهیا- مردم از بس صدات زدم دیوونه...بلند شو یک ساعت دیگه باید بریم صفا سیتی
من-باش تو برو الان میام
وقتی که رفت تقریبا ده دقیقه تو خماری خوابم بودم...اووووف چه خواب خوبی دیدم من
رفتم دست و صورتم و شستم و مانتو صورتی و شلوار کرم کتون رو پوشیدم
موهای لختمو صاف گذاشتم رو شونه هام و آرایش دخترونه ای کردم
من-اولالا...چه خوشگل شدی امشب
یک دفعه یاد شرط بندی افتادم...ای خدا حالا چه خاکی به سرم بریزم هان؟
کفش پاشنه بلند صورتی رو پام کردم و از اتاق رفتم بیرون
همه آماده بودن به جزمن...چه عجب
رفتیم سوار ماشین
من-چرا راننده نمیاد؟
هانا- منم منتظرم ولی نیومد
من- بزار یه زنگ بزنم
-نمی خواد من به جای راننده اومدم
همه تعجب کردیم و به پسری که جای راننده نشسته بودنگاه کردیم..........