جک خندان *بخش بیستم

۰ نظر گزارش تخلف
桜」 ー s͓̽a͓̽k͓̽u͓̽r͓̽a͓̽」
桜」 ー s͓̽a͓̽k͓̽u͓̽r͓̽a͓̽」

چشمای بچه با اشک پر شد در اخر ایساک شروع کرد به حک کردن روی صورتش.

برای ایساک جالب بود که هنوزم اون بچه هنوز زندست.

بچه ی نیم جون با سختی با چشمای پر از اشک به بالا نگاه کرد، به ایساک که حالا قلبش سیاه بود پر از نفرت خشم

((تو حتی بدون صورتم یه بچه ی زشت بدردنخورییی!!!!))

ایساک اینو داد زد و بعد دوباره چکش رو از روی زمین برداشت کوبوند به مغز پسر بچه دوباره دوباره تا اینکه هیچی از سرش باقی نمود جز خون، یه مقدار اسکت جمجمه و محتویات مغزش.

درکل این مدت جک از دیدن این برنامه ی ساکت و زیبا لذت خاصی میبرد اون تمام تصوراتش رو تو این دوران تنهایی بدست اورده بود
مهمون بعدی ایساک یه پیر زن کور بود که ایساک اونو به

بهونه ی چای به خونش اورده بود تقریبا 5دقیقه طول کشید

تا اون فهمید که روی صندلی درست شده از اجسام ادم

نشسته و 6دقیقه برای پیدا کرد پله ها و فرار ولی اون از پله

ها افتاد و جیغ وحشناکی کشید.

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

جک خندان *بخش بیستم

۶ لایک
۰ نظر

چشمای بچه با اشک پر شد در اخر ایساک شروع کرد به حک کردن روی صورتش.

برای ایساک جالب بود که هنوزم اون بچه هنوز زندست.

بچه ی نیم جون با سختی با چشمای پر از اشک به بالا نگاه کرد، به ایساک که حالا قلبش سیاه بود پر از نفرت خشم

((تو حتی بدون صورتم یه بچه ی زشت بدردنخورییی!!!!))

ایساک اینو داد زد و بعد دوباره چکش رو از روی زمین برداشت کوبوند به مغز پسر بچه دوباره دوباره تا اینکه هیچی از سرش باقی نمود جز خون، یه مقدار اسکت جمجمه و محتویات مغزش.

درکل این مدت جک از دیدن این برنامه ی ساکت و زیبا لذت خاصی میبرد اون تمام تصوراتش رو تو این دوران تنهایی بدست اورده بود
مهمون بعدی ایساک یه پیر زن کور بود که ایساک اونو به

بهونه ی چای به خونش اورده بود تقریبا 5دقیقه طول کشید

تا اون فهمید که روی صندلی درست شده از اجسام ادم

نشسته و 6دقیقه برای پیدا کرد پله ها و فرار ولی اون از پله

ها افتاد و جیغ وحشناکی کشید.