شعر و صدای سیامک عشقعلی
شده در کوچهی بارانزده آشوب شوی؟!
به صلیب غم یک خاطره مصلوب شوی؟
شده با یاد کسی در تب و شب گریه کنی؟
و نبینند و بخندی و خودت خوب شوی؟!
و چه تلخ است که با ابر و غزل بغض کنی
بزند رعدِ جنون، سنگ شوی! چوب شوی!
شده عاشق بشوی؟ گل بخری! ذوق کنی؟
نه بگوید به تمنای تو سرکوب شوی؟
تو... تو پروانه نبودی که بدانی چه شده
شده دلسوختهی آتشِ محبوب شوی؟
شده در چاه بمانی که نجاتت بدهند؟
به تماشای خودت، قصهی ایوب شوی؟
شده پاییز بیاید و تو در شهر غریب
روی دیوار کسی، پنجره محسوب شوی؟
▫️شاعر: سیامک عشقعلی
▫️دکلمه: سیامک عشقعلی
▫️موسیقی: فریبرز لاچینی (عادت)
نظرات