با خوشحالی و شادی وقتی که امتحان اجتماهیمو. دادمو اومدم خونه
داشتم با یکی از دوستام چت میکردم که یهو گفت حدیثث این چی میگه
عکسی رو برام فرستاد که خوب عکس چن بود خوندم دیدم که نوشته قرار با خودم گفتم اوکی قراره دیگهه بعد دیدم ازدواج و خبر ازدواجشون تایید شده ار طرف اس ام
کپ کردم
اصلا باورم نمیشد
چندرلامون
حنجره طلامون
قرشته قشنگمون
داره دومادد میشه خیللییی شوکه کننده بود اصلا نمیتونستم که فکرشو بکنم
فقط وفقط وفقط گریه کردم اصلا نمیدونم چرا
بعد رفتم نامشو خوندم نوشته بود من یه دوست دختر دارم و میخوام تا اخر عمر با اون باشم
و خدا بهم یه موهبت کوچولو داده و من خیلی استرس داشتم و دوس داشتم خودم این خبرو بهتون بدم من میخوام ازدواج کنم این قضایا
من همیشه قبلا به خودم میگفتم اره دیگه پسرامون دارن بزرگ میشن داره۳۰سالشون میشه کم کم دیگه باید خودتو اماده کنی (که البته هیچ گهی نکردم) اگه هرکدوم از اعضا دوسش داشته باشن کافیه
من تا نامه چن رو خودم گفتم تماممممممممم چندرلامون دوسش داره
همین برای من بسههه همیننننن فقط
همین که دوسش داره کافیه برام
انقد دوسش داره که از عشقش بچه داره
اره دختره حاملس
چندلامون داره بابا میشههههههههه
وایییی فکرشو بکنید اصلا ما تصور همچین چیزی رو داشتیم هاااا
من هنوز تو شوک بودم و الانم هستم
فقط اینکه واقعا نمیدونم چررا اصلااااا ناراحت نیستم اصلا ااا خودمم باورم نمیشه
حدیثه ای که به دختر خالش میگفت هرکدوم از اعضا ازدواج کنن دیگه میمیره
ولی خیلیییی براش خوشحالم دارم بال در میارمم اری ها باورتون میشهه
چندرلامون داره بابا میشه
موقع رل زدن کای و جنی من واقعا حال خوبی نداشتم شکه بودمو اصلا هم خوشحال نبودم ونمیتونستم ارزوی خوشبختی بکنم اول اینکه نمیدونستم که همو دوس دارن یا نه‌دوم اینکه میگفت رل زده دیگه بلاخره کات میکنن
امااا الان واقعا نمیدونم چمه
شوکه ام مثل چی دارم گریه میکنم و خیلییی برای چن خوشحالم خیلیییی
تا حالا این حسو تو زندگیم نداشتم
من حدیثه ای بودم که چن از زمان تمپو برام یه چن دیگه بود
یه حسه دیگه ای نسبت به چنی که کاملا معمولی دوسش داشتم قبلا الان دارم
خیلییی دوسش دارم
فراتر از تصورتون درسته بایسم نیس ولی توی اعماق قلب من جا داره
ولی فقط یه دلیل دارم
چن دوسش داره