در حال بارگذاری ویدیو ...

میتیلز قسمت 53

۴ نظر گزارش تخلف
Armita-m
Armita-m

سلتی: من نگرفتم
نامیکو:وای من دهنم کف کرد یکی دیگه براش توضیح بده
کلاد: خواهر گرام چرا انقدر خنگی؟
سلتی: خفه شو 
سارادورا: بزارین من توضیح بدم براش!
سارادورا دوباره همه چیزو توضیح داد
سلتی: اها … کی نابودگره؟
همه با هم داد زدن : تو!
سلتی: هه هه شوخی جالبی بود
سارادورا: من با تو شوخی دارم؟
سلتی: چجورشم!
لوکاس: خودم براش توضیح میدم
لوکاس سلتیرو کشوند اونور و براش توضیح داد
سلتی: اها فهمیدم یعنی من الان خیلی خطرناکم؟
لوکاس: اوهوم خیلیم زیاد
سلتی: در چه حدی؟
لوکاس: یه چیزی فراتر از موزالی
سلتی: اها … چییییییییی نمیشه با عقل جور درنمیاد
لوکاس: حالا که شده
سلتی: من… باید چیکار کنم؟
لوکاس: من نمیدونم
کلاد داد زد: فهمید؟
لوکاس: اره
سلتی رفت سمت کلاد و با چشمای ریز شده نگاش کرد
کلاد: یا خدا… چی شده؟
سلتی: تو هنوز نگفتی چرا به من چیزی نگفتی تازه … هنوز خفت نکردم!
کلاد: اول اینکه کلا خوشم اومد بهت نگم و دوم اینکه بیخیال خفه کردن من شو
سلتی: اولی که گفتی بیشتر مشتاق شدم بکشمت
نامیکو: خفش کنی منم ممنونت میشم
کلاد: کوچولو چیزی گفت؟
نامیکو: حیف که…
بورتون: خدایی خیلی داداشش رو اعصابه
کلاد: هاهاهاها خیلیم خوبم از سرتم زیادیه
یوکی: اصلا به این دقت کردین که اون دختره غیب شده؟
بورتون: سارادورا… سارادورا نیست!
لوکاس: فقط یه لحظه… وای نه
بورتون: چی شده؟
لوکاس به بورتون نگاه کرد و بورتون از روی نگاهش موضوع رو فهمید
بورتون: باید پیداش کنیم!

نظرات (۴)

Loading...

توضیحات

میتیلز قسمت 53

۹ لایک
۴ نظر

سلتی: من نگرفتم
نامیکو:وای من دهنم کف کرد یکی دیگه براش توضیح بده
کلاد: خواهر گرام چرا انقدر خنگی؟
سلتی: خفه شو 
سارادورا: بزارین من توضیح بدم براش!
سارادورا دوباره همه چیزو توضیح داد
سلتی: اها … کی نابودگره؟
همه با هم داد زدن : تو!
سلتی: هه هه شوخی جالبی بود
سارادورا: من با تو شوخی دارم؟
سلتی: چجورشم!
لوکاس: خودم براش توضیح میدم
لوکاس سلتیرو کشوند اونور و براش توضیح داد
سلتی: اها فهمیدم یعنی من الان خیلی خطرناکم؟
لوکاس: اوهوم خیلیم زیاد
سلتی: در چه حدی؟
لوکاس: یه چیزی فراتر از موزالی
سلتی: اها … چییییییییی نمیشه با عقل جور درنمیاد
لوکاس: حالا که شده
سلتی: من… باید چیکار کنم؟
لوکاس: من نمیدونم
کلاد داد زد: فهمید؟
لوکاس: اره
سلتی رفت سمت کلاد و با چشمای ریز شده نگاش کرد
کلاد: یا خدا… چی شده؟
سلتی: تو هنوز نگفتی چرا به من چیزی نگفتی تازه … هنوز خفت نکردم!
کلاد: اول اینکه کلا خوشم اومد بهت نگم و دوم اینکه بیخیال خفه کردن من شو
سلتی: اولی که گفتی بیشتر مشتاق شدم بکشمت
نامیکو: خفش کنی منم ممنونت میشم
کلاد: کوچولو چیزی گفت؟
نامیکو: حیف که…
بورتون: خدایی خیلی داداشش رو اعصابه
کلاد: هاهاهاها خیلیم خوبم از سرتم زیادیه
یوکی: اصلا به این دقت کردین که اون دختره غیب شده؟
بورتون: سارادورا… سارادورا نیست!
لوکاس: فقط یه لحظه… وای نه
بورتون: چی شده؟
لوکاس به بورتون نگاه کرد و بورتون از روی نگاهش موضوع رو فهمید
بورتون: باید پیداش کنیم!