در حال بارگذاری ویدیو ...

یاد نگرفته`ام..."کپشن"

۳۹ نظر گزارش تخلف
′ʋɨօʟɛȶ`♪
′ʋɨօʟɛȶ`♪

به من یاد نداده`اند حرف بزنم!"
نقش میکِشَم"
افکار`ام را"
به من یاد نداده`اند مغرور باشم!"
حرف نمیزنم"
میشنوم"
به من یاد نداده`اند خندیدن را!"
نگاه میکنم"
خندیدنِ دیگران را"
درحالی که قادر به انجامِ کاری نیستم ، میبینم مشغولِ کار کردن`اند"
دستی محکم رویِ گونه`ام کشیده شد"
چشمان`ام را باز کرد..."درد داشت..."
چشمانی که از خشم پر شده بود و نمیتوانست چیزی را ببیند!
با اشک هایی که رویِ دستانم فرو میریختند به من گفت :
"مسخره! مسخره! مسخره! مسخره`است! قادر به انجامِ کاری نیستی؟ این مسخره`است! ناخودآگاهِ تو میتونه هر کاری انجام بده تا زمانی که به اون اجازه بدی!"
گوش`ام رو کشید و داد زد :
"الان درد داره درسته؟ ولی تو هیچ واکنشی نشون نمیدی! نه بخاطرِ اینکه بلد نیستی واکنش نشون بدی! بلکه تو اجازه نمیدی واکنش نشون داده بشه! تو فقط یاد گرفتی تحمل کنی! چرا؟ حتی زمانی که در حق`ات بی عدالتی میشه فقط تحمل میکنی! از زندگی لذت نمیبری و دلیلِ این موضوع رو هم نمیدونی! چون فقط تحمل میکنی....زمانی که باید بجنگی، نباید سکوت کنی...فقط یه گوشه میشینی و به بقیه نگاه میکنی و نقاشی میکشی! به نقاشی`هات نگاه کردی؟ تو فقط میکشی و میکشی!"
درد داشت...سر`ام رو به سمتِ دفتر`ام چرخوند..."
صفحاتِ دفترم سیاه بودند...دفتر رو برداشتم و ورق زدم...پس این همه طرحی که کشیده بودم...کجا هستن؟امکان نداره...تمامِ صفحات سیاهِ سیاه بودن...درست مثلِ زندگیم..."

نظرات (۳۹)

Loading...

توضیحات

یاد نگرفته`ام..."کپشن"

۱۱ لایک
۳۹ نظر

به من یاد نداده`اند حرف بزنم!"
نقش میکِشَم"
افکار`ام را"
به من یاد نداده`اند مغرور باشم!"
حرف نمیزنم"
میشنوم"
به من یاد نداده`اند خندیدن را!"
نگاه میکنم"
خندیدنِ دیگران را"
درحالی که قادر به انجامِ کاری نیستم ، میبینم مشغولِ کار کردن`اند"
دستی محکم رویِ گونه`ام کشیده شد"
چشمان`ام را باز کرد..."درد داشت..."
چشمانی که از خشم پر شده بود و نمیتوانست چیزی را ببیند!
با اشک هایی که رویِ دستانم فرو میریختند به من گفت :
"مسخره! مسخره! مسخره! مسخره`است! قادر به انجامِ کاری نیستی؟ این مسخره`است! ناخودآگاهِ تو میتونه هر کاری انجام بده تا زمانی که به اون اجازه بدی!"
گوش`ام رو کشید و داد زد :
"الان درد داره درسته؟ ولی تو هیچ واکنشی نشون نمیدی! نه بخاطرِ اینکه بلد نیستی واکنش نشون بدی! بلکه تو اجازه نمیدی واکنش نشون داده بشه! تو فقط یاد گرفتی تحمل کنی! چرا؟ حتی زمانی که در حق`ات بی عدالتی میشه فقط تحمل میکنی! از زندگی لذت نمیبری و دلیلِ این موضوع رو هم نمیدونی! چون فقط تحمل میکنی....زمانی که باید بجنگی، نباید سکوت کنی...فقط یه گوشه میشینی و به بقیه نگاه میکنی و نقاشی میکشی! به نقاشی`هات نگاه کردی؟ تو فقط میکشی و میکشی!"
درد داشت...سر`ام رو به سمتِ دفتر`ام چرخوند..."
صفحاتِ دفترم سیاه بودند...دفتر رو برداشتم و ورق زدم...پس این همه طرحی که کشیده بودم...کجا هستن؟امکان نداره...تمامِ صفحات سیاهِ سیاه بودن...درست مثلِ زندگیم..."