.ا[ شِعرِ مَن]ا.
باز باران با ترانه !
با گهر های فراوان !
همراه من میریزد اشک !
او مثل من است بدون شک !
باران میریزد هر جای کوچه !
تنها مونده باز این بچه
با یه حسرتی که کآش
کسی بود باهاش
می موند کنارش شبا
نمونه تنها بین شغالا
نگا کنه به آدما
بگه آخه چرا خدا ؟
خونه منه از کارتن کهنه ؛
خونه اونها از حرفای بی پرده
من که نشستم این گوشه
تنها مثل آقا موشه !
خاله سوسکه کجاست.. ؟ !
خیلی کصشر بود ولی بازم ...
نظرات (۱۴۰)