در حال بارگذاری ویدیو ...

حالا مامان بابا و.... رو درک میکنم:(

۳۳ نظر گزارش تخلف
bunny
bunny

دیروز رفته بودیم خونه ی خالم اینا همه ی دختر خاله هام و اینا سرشون تو گوشی بود منم گوشی نداشتم اون موقع خعلی اصن محو بودن صداشون میکردی نمی فهمیدن هرچی باهاشون حرف میزدم سرشون تکون میدادن بدون این که بفهمن چی داری میگی-_- حوصلم کلی سر رفت ،رفتم پیش خالم اینا نشستم چقد خالم حرف میزد چقد باهاش حرف میزدم چقد جوک میگفت و خاطره تعریف میکرد و من گوش میدادم خعلی خوب بود از حوصله سر رفته گی در اومدم حالا جدا میدرکمشون که میگن اینقد نرو تو گوشی اونا هم همین حسو به ما دارن دوس دارن باهاشون حرف بزنیم@-@ نه مث وزق یه جا بشینیم به یه صفحه خیره شیم-،-

نظرات (۳۳)

Loading...

توضیحات

حالا مامان بابا و.... رو درک میکنم:(

۲۴ لایک
۳۳ نظر

دیروز رفته بودیم خونه ی خالم اینا همه ی دختر خاله هام و اینا سرشون تو گوشی بود منم گوشی نداشتم اون موقع خعلی اصن محو بودن صداشون میکردی نمی فهمیدن هرچی باهاشون حرف میزدم سرشون تکون میدادن بدون این که بفهمن چی داری میگی-_- حوصلم کلی سر رفت ،رفتم پیش خالم اینا نشستم چقد خالم حرف میزد چقد باهاش حرف میزدم چقد جوک میگفت و خاطره تعریف میکرد و من گوش میدادم خعلی خوب بود از حوصله سر رفته گی در اومدم حالا جدا میدرکمشون که میگن اینقد نرو تو گوشی اونا هم همین حسو به ما دارن دوس دارن باهاشون حرف بزنیم@-@ نه مث وزق یه جا بشینیم به یه صفحه خیره شیم-،-