هرگز نمی گویم نرو
هنگامه قاضیانی
___________________________
ای جان جانان ای درد و درمان هرگز نمیگویم نرو
دانم که ویران خواهم شد اسان اما نمیگویم نرو
بی تو نشستن پایان ندارد دردی که دارم درمان ندارد
حتی نمیجویم راه ،دیدی چه کردی با برگ و باران
راهی بجز دل کندن ندارم اما نمیگویم اه
ای جان جانان ای درد و درمان هرگز نمیگویم نرو
دانم که ویران خواهم شد اسان اما نمیگویم نرو
حرفی نمی اید بر لبانم میخوانی اما از دیدگانم
شوریده ی تو جانان جانم هرگز نمیگویم جز به باران
از رنج های این روزگاران از داستان ت از داستان ت
ای جان جانان ای درد و درمان هرگز نمیگویم نرو
دانم که ویران خواهم شد اسان اما نمیگویم نرو
ای جان جانان ای درد و درمان هرگز نمیگویم نرو
دانم که ویران خواهم شد اسان اما نمیگویم نرو
________________________
نظرات (۴)