روضه خوانی - غم دل ام بنینه غمت - وفات حضرت ام البنین - حاج محمود کریمی

۰ نظر
گزارش تخلف
علی پیام
علی پیام

غم دل امّ‌بنینه غمت
روضه‌ی بازه، چهره‌ی درهمت
خیلی عوض شدی عزیز دلم
منو حلال کن اگه نشناختمت
اشک غریبی توی چشمام نشست
مثل سر تو، پشت من هم شکست
زینب من! بیا بگو دروغه
این‌ که میگن حرمله دستاتو بست
حقیقته انگاری؛ خواب نبودم
ناراحتم پیش رباب نبودم
بد جوری آبروریزی کرده شمر
کاشکی من از بنی‌کلاب نبودم
آسمونم رو بی‌قمر، کی دیده
پروانه‌ی بدون پر، کی دیده
امّ‌بنین بهم نگی، حق داری
امّ‌بنین بی‌‌پسر کی دیده
سربریدن امید و احساسمو
تبر زدن ساقه‌های یاسمو
خواستی چهار تا قبر اگه بسازی
کوچیک درست کن واسه عبّاسمو
رفت و دل اهل‌ حرم خالی شد
دست امیر لشکرم، خالی شد
یه جوری تیر زدن به چشم نازش
کاسه‌ی چشم پسرم، خالی شد
تو علقمه، راهشو بند آوردن
چی به روز قدّ بلند آوردن
گریه‌م از اینه توی بزم شراب
سرش رو با بگو بخند آوردن
سراغشو از اینو اون می‌گیرم
جونی ندارم ولی جون می‌گیرم
حالا که مادر نداره حسینم
خودم میام براش زبون می‌گیرم
بهم بگو که نور عینم کجاست
بگو غریب عالمینم کجاست
من خبر بچّه‌هامو نمی‌خوام
فقط به من بگو، حسینم کجاست

روزی که رفت، فکر اجل نکردم
پیشش به دلشورم، محل نکردم
نخواستم حس کنه که بی‌مادره
عبّاسمو اگه بغل نکردم

گفتی تموم دشتو، دشمن گرفت
تک‌تک بچّه‌هامو از من گرفت
زینب من! بگو کی اومد آخر؟!
سر حسینمو به دامن گرفت

بگو دروغه، غارت پیرهنش
مثل رسوم جاهلا کشتنش
شاید هزارتا زخمو باور کنم
باور ندارم رگای گردنش

بگو لباشو چاک‌چاک نکردن
با پیرهنش، خنجرو پاک‌ نکردن
الهی به خاک سیاه بشینن
سه‌روز و شب، بچّه‌مو خاک‌ نکردن

میگن که خورشیدم، چه بی‌فروغ بود
محل ذبحش، حسابی شلوغ بود
حرفایی که بشیر با گریه می‌گفت
زینب من! بگو همه دروغ بود

بشیر می‌گفت: اشک حسینو دیده
شنیده که زخم‌زبون شنیده
می‌گفت با چه زحمتی روو ذوالجناح
تیر سه‌شعبه از کمر کشیده

بشیر می‌گفت: پرش رو برده بودن
با نیزه‌ه،ا سرش رو برده بودن
دختری توو خیمه، توو آتیش می‌سوخت
یه‌عدّه معجرش رو برده بودن
خوندی تموم روضه‌رو هرچی بود
گفتی غم وداع اکبر، چی بود

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

روضه خوانی - غم دل ام بنینه غمت - وفات حضرت ام البنین - حاج محمود کریمی

۱ لایک
۰ نظر

غم دل امّ‌بنینه غمت
روضه‌ی بازه، چهره‌ی درهمت
خیلی عوض شدی عزیز دلم
منو حلال کن اگه نشناختمت
اشک غریبی توی چشمام نشست
مثل سر تو، پشت من هم شکست
زینب من! بیا بگو دروغه
این‌ که میگن حرمله دستاتو بست
حقیقته انگاری؛ خواب نبودم
ناراحتم پیش رباب نبودم
بد جوری آبروریزی کرده شمر
کاشکی من از بنی‌کلاب نبودم
آسمونم رو بی‌قمر، کی دیده
پروانه‌ی بدون پر، کی دیده
امّ‌بنین بهم نگی، حق داری
امّ‌بنین بی‌‌پسر کی دیده
سربریدن امید و احساسمو
تبر زدن ساقه‌های یاسمو
خواستی چهار تا قبر اگه بسازی
کوچیک درست کن واسه عبّاسمو
رفت و دل اهل‌ حرم خالی شد
دست امیر لشکرم، خالی شد
یه جوری تیر زدن به چشم نازش
کاسه‌ی چشم پسرم، خالی شد
تو علقمه، راهشو بند آوردن
چی به روز قدّ بلند آوردن
گریه‌م از اینه توی بزم شراب
سرش رو با بگو بخند آوردن
سراغشو از اینو اون می‌گیرم
جونی ندارم ولی جون می‌گیرم
حالا که مادر نداره حسینم
خودم میام براش زبون می‌گیرم
بهم بگو که نور عینم کجاست
بگو غریب عالمینم کجاست
من خبر بچّه‌هامو نمی‌خوام
فقط به من بگو، حسینم کجاست

روزی که رفت، فکر اجل نکردم
پیشش به دلشورم، محل نکردم
نخواستم حس کنه که بی‌مادره
عبّاسمو اگه بغل نکردم

گفتی تموم دشتو، دشمن گرفت
تک‌تک بچّه‌هامو از من گرفت
زینب من! بگو کی اومد آخر؟!
سر حسینمو به دامن گرفت

بگو دروغه، غارت پیرهنش
مثل رسوم جاهلا کشتنش
شاید هزارتا زخمو باور کنم
باور ندارم رگای گردنش

بگو لباشو چاک‌چاک نکردن
با پیرهنش، خنجرو پاک‌ نکردن
الهی به خاک سیاه بشینن
سه‌روز و شب، بچّه‌مو خاک‌ نکردن

میگن که خورشیدم، چه بی‌فروغ بود
محل ذبحش، حسابی شلوغ بود
حرفایی که بشیر با گریه می‌گفت
زینب من! بگو همه دروغ بود

بشیر می‌گفت: اشک حسینو دیده
شنیده که زخم‌زبون شنیده
می‌گفت با چه زحمتی روو ذوالجناح
تیر سه‌شعبه از کمر کشیده

بشیر می‌گفت: پرش رو برده بودن
با نیزه‌ه،ا سرش رو برده بودن
دختری توو خیمه، توو آتیش می‌سوخت
یه‌عدّه معجرش رو برده بودن
خوندی تموم روضه‌رو هرچی بود
گفتی غم وداع اکبر، چی بود

مذهبی