شعر اکسویی (سروده خودم)
اکسو الی هایم عکس هایی ساده بود
مادرم فرزندی دور از اوپایش زاده بود
شب که می شد غم ها جان میگرفت
در چشم هایم قطره اشکی ساده بود
میشدم فندوم خوابم میپرید
خواب هایم ، رویا هایی ساده بود
زندگی ام پر از کنسرت نبود
لایرک هایم چراغ قوه ای ساده بود
ام وی میدیدم به شوق دیدار
فن فیک هایم ، داستان هایی ساده بود
اکسو ال بودن عادتی مشکل نبود
سختی فراق بود و باقی ساده بود
نظرات (۲)