قسمت54 رمان عاشقان شیطانی
صبح روز بعد:
هنوز حالم بد بود ولی می تونستم برم مدرسه!امروز کارای خونه گردن رجی بود خخخ بیچاره رجی بقیه که هیچ کاری تو این چند روز انجام ندادن برا همین رجی مجبوره انجام بده!امروز یکم زودتر بیدار شده بودم...ساعت6 بود اومدم پایین دیدم رجی داره صبحونه درست می کنه
کاناده:کاری هست که بتونم انجام بدم؟
رجی:همین که به چیزی دست نزنی کافیه!
کاناده:-_-اومدیم ثواب کنیم کباب شدیم
رجی:اومم خب برو بقیه رو بیدار کن بیان صبحونه!
کاناده:باشه^^
رفتم طبقه ی بالا یهو یادم اومد12 نفرو باید بیدار کنم!!!این طوری که می میرم!تازه من نمی دونم کدوم اتاق کیه!
اول رفتم اتاقی که سمت چپ اتاقمه...اتاق آتسوکو ایناس!اول آتسوکو رو بیدار کردم..حالش هنوز بد بود ولی طبق معمول 2 تا پارچ آب یخ برداشت هر دورو خالی کرد رو آیاکو!آیاکو هم یه جیغی کشید که یوکاری پخش زمین شد0-0 بعد رفتم اتاق سمت راستی خخخخ فکر کنم اتاق شو باشه!ولی چرا اینجا نیست؟رو تخت که نیست..رو مبل هم نیست..رو کف زمین هم نیست خخخ حتما زودتر بیدار شده برگشتم و داشتم از اتاق می رفتم بیرون که یه صدای تق از کمد اومد..در کمدشو باز کردم یهو یه عدد شو پخش زمین شد!اونجا چیکار می کرد؟؟
کم کم چشماشو باز کرد
شو:چرا بیدارم کردی؟مگه مرض داری؟نمی بینی خوابم؟
کاناده:بجا تشکرته؟!چرا تو کمد خوابیده بودی؟
شو:نمی دونم..آهان دیشب اومدم یونیفرم مدرسمو تو کمد بذارم که همونجا خوابم بردZzz
کاناده:فکر می کردم انقدر تنبلی همین کارم نمی کنی!-_-
شو:به اجباره رجی بود
کاناده:به هر حال بیا برا صبحونه
رفتم اتاق رو برویی...واییی یکی پخش زمین بود!
عین مرده ها بود رفتم نزدیک تر..این که آیاتوعه!-_-
کم کم بلند شد
کاناده:چرا پخش زمین بودی؟
آیاتو:می خواستم برم روی تخت ولی پام پیچ خورد و افتادم دیگه حال وحوصله ی بلند شدن نداشتم^^
کاناده:-_-بیا برا صبحونه
آیاتو:باشه
فقط یه اتاق دیگه توی این راهرو بود اونم ته راهرو هست!این خونه چرا این جوریه؟نه به اون 4 تا اتاق که چسبیدن به هم نه به این یکی!
رفتم داخل
کاناده:هرکی هستی لدفا بیدار ..
هنوز حرفمو کامل نگفته بودم که یه گوجه پرت شد و خورد تو صورتم!
کاناده(با عصبانیت):هوییی چته؟اومدم بیدارت کنم نیومدم فوضولی که!
یوما:نه میومدی فضولی هم می کردی!به هر حال بیدارم می تونی بره
کاناده:حالا خوبه وظیفم بیدار کردن شما ها نیست ولی اینطوری رفتار می کنی-__-+...اصلا رفتم
نظرات (۳۶)