ارنس که در حومه کوچک یک شهر صلحآمیز ساکنه، اونجا برای مردم شهر به عنوان یک کشیش محلی کار میکنه.
وقتی که نیاز باشه، اون مسئول اینه که مردم رو راهنمایی کنه تا به دیدن قدیسه برن، قدیسهای که نماد اعمال خوبه و به مشکلات هر عضو کلیسا گوش میده و بهشون مشورت صادقانه میده.
سسیلیا، یه دختر جوان مهربونه که بهش ماموریت داده شده این نقش رو انجام بده، هرچند، این کار حوصلهسربر سریع خستهش میکنه.
این موضوع، به همراه ذات خوابآلودش، اغلب باعث میشه که اطراف کلیسا تنبلی کنه. این باعث میشه لارنس به تنهایی از کلیسا مراقبت کنه. درحالی که سسیلیا به امید بازدیدکنندهی بعدیش میخوابه، لارنس همراه انجام وظایف زیاد کلیساش، نیازهای اون رو هم تامین میکنه.