مرا مهم نیس که دیگه ندای قلبم چی میگه(محسن چاوشی)
دلنوشته:
دیشب چیزی در من مرد. قاتلش من نبودم. هر چه قدر هم که افکارم را جمع و جور کردم بالهایم را پیدا نکردم. جای بالهایم، جای دست هایت روی شانه ام خالیست. انگار کسی، چیزی، درونم را می جود تا تمامم کند. کلافگی را حس نکرده ام؛ مزه مزه اش کردم و درد شد در رگ های من و اشک شد روی گونه های تو.
چیز مهمی نیست، فقط باید صدای قلبم را ببُرم.
کلافگی را روی شانه ها ببارانم، شاید بال شد!
نمیدانم...آنقدر از من کم شده که غریبه ام با خودم.
_
«غریبه ای که دلتنگش خواهی شد
نظرات (۳)