کلیپ در مجاور خورشید به مناسبت سالگرد شهادت سید عبدالکریم هاشمی نژاد

۰ نظر گزارش تخلف
علی پیام
علی پیام

با پیروزی رزمندگان و شکست حصر آبادان، در آستانه برگزاری سومین انتخابات ریاست جمهوری (۱۰ مهر ۱۳۶۰) تضعیف روحیه مردم، مأموریت جدید منافقان بود. بدین منظور ترور شخصیت بزرگ هاشمی نژاد در دستور کارشان قرار گرفت. «دو روز قبل از عملیات یعنی پنجم مهر ماه ۱۳۶۰ طی تماس تلفنی او را تهدید به مرگ کردند مجاهد عارف با این زنگ تلفن به یاد رؤیای چند روز پیش افتاد.«با نزدیک شدن شعله‌های آتش به امام خمینی، تلاش سید برای خاموشی آتش فایده نبخشید تمام لباس‌های امام سوخت ولی امام سالم ماند. او با تعبیری عاشقانه گفت: همه یاران امام چون لباس اویند و شهید خواهند شد. که با خواست خدا من هم از شهدا خواهم بود. اما خورشید وجود امام عزیز همچنان می‌تابد.» (در گفتگو با سید جواد هاشمی نژاد.) او که عاشق شهادت بود، وعده امام خمینی که «من با اجل طبیعی از دنیا میروم تو به فکر خودت باش» را لحظه‌ای بیاد آورد. و در انتظار شهادت روز شماری می‌کرد.
هاشمی نژاد شیدای جواد الائمه (علیه‌السّلام) بود و به آن حضرت چون دیگر امامان عشق می‌ورزید. یکی از بستگان بسیار نزدیک هاشمی نژاد، پس از شهادت او در عالم خواب، خود را بالای قبر شهید در حرم رساند. اما با قبر خالی شهید مواجه گردید، با جستجوی فراوان او را، داخل ضریح امام رضا (علیه‌السّلام) دید که نشسته است. خطاب به شهید گفت: شما که در دنیا با همه لیاقتها، پست‌های پیشنهاد شده از سوی امام خمینی را قبول نکردید. حالا در ضریح به چه کاری اشتغال دارید؟ سرش را بالا آورد و گفت داخل قبر جایم خیلی تنگ بود. اینجا آمده‌ام و مسئولیت تنظیم ملاقاتهای امام جواد علیه‌السّلام را قبول کرده‌ام. (سید احمد هاشمی نژاد به نقل از ناقل.) جوانمرد فاضل و دانشمند در روز شهادت امام جواد (علیه‌السّلام) راس ساعت ۷ صبح به مکان حزب جمهوری اسلامی آمد. یکی از اعضای منافقین به بهانه خرید کتاب و پوستر با نارنجک به سالن حزب رفت و در آنجا مخفی شد. وقتی راس ساعت ۸ صبح کلاس پایان گرفت، منافق سیه روز، خود را به جوانمرد فاضل رساند. او را در بغل گرفت و نارنجک را در جلوی شکم آن عاشق شهادت منفجر کرد.

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

کلیپ در مجاور خورشید به مناسبت سالگرد شهادت سید عبدالکریم هاشمی نژاد

۰ لایک
۰ نظر

با پیروزی رزمندگان و شکست حصر آبادان، در آستانه برگزاری سومین انتخابات ریاست جمهوری (۱۰ مهر ۱۳۶۰) تضعیف روحیه مردم، مأموریت جدید منافقان بود. بدین منظور ترور شخصیت بزرگ هاشمی نژاد در دستور کارشان قرار گرفت. «دو روز قبل از عملیات یعنی پنجم مهر ماه ۱۳۶۰ طی تماس تلفنی او را تهدید به مرگ کردند مجاهد عارف با این زنگ تلفن به یاد رؤیای چند روز پیش افتاد.«با نزدیک شدن شعله‌های آتش به امام خمینی، تلاش سید برای خاموشی آتش فایده نبخشید تمام لباس‌های امام سوخت ولی امام سالم ماند. او با تعبیری عاشقانه گفت: همه یاران امام چون لباس اویند و شهید خواهند شد. که با خواست خدا من هم از شهدا خواهم بود. اما خورشید وجود امام عزیز همچنان می‌تابد.» (در گفتگو با سید جواد هاشمی نژاد.) او که عاشق شهادت بود، وعده امام خمینی که «من با اجل طبیعی از دنیا میروم تو به فکر خودت باش» را لحظه‌ای بیاد آورد. و در انتظار شهادت روز شماری می‌کرد.
هاشمی نژاد شیدای جواد الائمه (علیه‌السّلام) بود و به آن حضرت چون دیگر امامان عشق می‌ورزید. یکی از بستگان بسیار نزدیک هاشمی نژاد، پس از شهادت او در عالم خواب، خود را بالای قبر شهید در حرم رساند. اما با قبر خالی شهید مواجه گردید، با جستجوی فراوان او را، داخل ضریح امام رضا (علیه‌السّلام) دید که نشسته است. خطاب به شهید گفت: شما که در دنیا با همه لیاقتها، پست‌های پیشنهاد شده از سوی امام خمینی را قبول نکردید. حالا در ضریح به چه کاری اشتغال دارید؟ سرش را بالا آورد و گفت داخل قبر جایم خیلی تنگ بود. اینجا آمده‌ام و مسئولیت تنظیم ملاقاتهای امام جواد علیه‌السّلام را قبول کرده‌ام. (سید احمد هاشمی نژاد به نقل از ناقل.) جوانمرد فاضل و دانشمند در روز شهادت امام جواد (علیه‌السّلام) راس ساعت ۷ صبح به مکان حزب جمهوری اسلامی آمد. یکی از اعضای منافقین به بهانه خرید کتاب و پوستر با نارنجک به سالن حزب رفت و در آنجا مخفی شد. وقتی راس ساعت ۸ صبح کلاس پایان گرفت، منافق سیه روز، خود را به جوانمرد فاضل رساند. او را در بغل گرفت و نارنجک را در جلوی شکم آن عاشق شهادت منفجر کرد.