در حال بارگذاری ویدیو ...

دکلمه «رنج دیرینه» از امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)

شعرگان : وبلاگ رسمی ابوالقاسم کریمی
شعرگان : وبلاگ رسمی ابوالقاسم کریمی

هوشنگ ابتهاج:
امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه، شاعر و پژوهشگر ایرانی بود. او نخستین کتابش به نام نخستین نغمه‌ها را در سال ۱۳۲۵ منتشر کرد. از آثار دیگر او می‌توان به تصنیفِ «سپیده» و غزل‌های «در کوچه‌سار شب» و «حصار» و «ارغوان» اشاره کرد. او همچنین در رادیو در برنامهٔ گل‌ها کار می‌کرد و پایه‌گذار برنامهٔ موسیقایی گلچین هفته بود.
__________________________
متن شعر «رنج دیرینه»:
حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست

آه از این درد که جز مرگ منش درمان نیست

این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم

که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست

آنچنان سوخته این خاک بلاکش که دگر

انتظار مددی از کرم باران نیست

به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت

آن خطا را به حقیقت کم از این تاوان نیست

این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست

گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست

رنج دیرینه ی انسان به مداوا نرسید

علّت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست

صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع

لایق صحبت بزم تو شدن آسان نیست

تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد

هر تنک حوصله را طاقت این طوفان نیست

” سایه ” صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز

ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

دکلمه «رنج دیرینه» از امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)

۰ لایک
۰ نظر

هوشنگ ابتهاج:
امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه، شاعر و پژوهشگر ایرانی بود. او نخستین کتابش به نام نخستین نغمه‌ها را در سال ۱۳۲۵ منتشر کرد. از آثار دیگر او می‌توان به تصنیفِ «سپیده» و غزل‌های «در کوچه‌سار شب» و «حصار» و «ارغوان» اشاره کرد. او همچنین در رادیو در برنامهٔ گل‌ها کار می‌کرد و پایه‌گذار برنامهٔ موسیقایی گلچین هفته بود.
__________________________
متن شعر «رنج دیرینه»:
حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست

آه از این درد که جز مرگ منش درمان نیست

این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم

که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست

آنچنان سوخته این خاک بلاکش که دگر

انتظار مددی از کرم باران نیست

به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت

آن خطا را به حقیقت کم از این تاوان نیست

این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست

گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست

رنج دیرینه ی انسان به مداوا نرسید

علّت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست

صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع

لایق صحبت بزم تو شدن آسان نیست

تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد

هر تنک حوصله را طاقت این طوفان نیست

” سایه ” صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز

ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست

موسیقی و هنر