گنج قارون، استاد ایرج خواجه امیری مهران مهتدی ویولن، احسان فدایی تنبک، رسول شریفی تار، سعید بطلانی سنتور

عباس
عباس

علی بیغم اومده...
آقا خودش خوب می‌دونه، اومده بازم بخونه!
واسه من و تو... بشین و پاشو، این بهترین روزمونه.
حالا پاشو، کاری بکن... تو هم منو یاری بکن!
مانندِ ما شو، از هم جدا شو... حالا که کبکت می‌خونه.
اگه بخونه، می‌شینم، سفره‌ی دل وا می‌کنم...
دلو به دریا می‌زنم، غصه رو حاشا می‌کنم.
می‌گم: «صدای خسته‌ته، گنجِ قارون منه!»
می‌گم: «تو سینه، عشقِ تو عمریه مهمون منه!»
هر کسی اینو خوب می‌دونه... خاطره‌هاست که می‌مونه.
تو سینه‌هامون، تو دلامون... مثل یه گنجی پنهونه.
حالا، به اشکِ توی چشام... به بغضی مونده تو صدام،
قسم می‌دم که از خدا... من فقط دلخوشیاتونو می‌خوام.
اگه می‌خوندم... نه واسه شهرت و موندگاریشه،
واسه دلِ تنگمه، که این تنها یادگاریشه.
آخه شمایید که واسم همیشه گنجِ قارونید...
مهرتون از دلم نمیره... تو خاطراتم می‌مونید.
اومدم، از زندگی و از همه لحظه‌هاش بگم...
اومدم باز، اومدم از غم تو و صدات بگم.
منم که بی‌رنگ و ریا، بی‌غم و آزاد اومدم...
منم که ته گوش این ثانیه‌ها، شبیه فریاد اومدم.
بدون صدای آشنا، بذار تداعی بشه باز خاطره‌های نسل ما...
خیلی غمم می‌دونی، تو هم الکی خوشم، بیخیالشم.
بازم هوا بارونیه... بازم دلم گریه می‌خواد.
داره رو خاطراتمون، بارونِ دلتنگی میاد...

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

گنج قارون، استاد ایرج خواجه امیری مهران مهتدی ویولن، احسان فدایی تنبک، رسول شریفی تار، سعید بطلانی سنتور

۳ لایک
۰ نظر

علی بیغم اومده...
آقا خودش خوب می‌دونه، اومده بازم بخونه!
واسه من و تو... بشین و پاشو، این بهترین روزمونه.
حالا پاشو، کاری بکن... تو هم منو یاری بکن!
مانندِ ما شو، از هم جدا شو... حالا که کبکت می‌خونه.
اگه بخونه، می‌شینم، سفره‌ی دل وا می‌کنم...
دلو به دریا می‌زنم، غصه رو حاشا می‌کنم.
می‌گم: «صدای خسته‌ته، گنجِ قارون منه!»
می‌گم: «تو سینه، عشقِ تو عمریه مهمون منه!»
هر کسی اینو خوب می‌دونه... خاطره‌هاست که می‌مونه.
تو سینه‌هامون، تو دلامون... مثل یه گنجی پنهونه.
حالا، به اشکِ توی چشام... به بغضی مونده تو صدام،
قسم می‌دم که از خدا... من فقط دلخوشیاتونو می‌خوام.
اگه می‌خوندم... نه واسه شهرت و موندگاریشه،
واسه دلِ تنگمه، که این تنها یادگاریشه.
آخه شمایید که واسم همیشه گنجِ قارونید...
مهرتون از دلم نمیره... تو خاطراتم می‌مونید.
اومدم، از زندگی و از همه لحظه‌هاش بگم...
اومدم باز، اومدم از غم تو و صدات بگم.
منم که بی‌رنگ و ریا، بی‌غم و آزاد اومدم...
منم که ته گوش این ثانیه‌ها، شبیه فریاد اومدم.
بدون صدای آشنا، بذار تداعی بشه باز خاطره‌های نسل ما...
خیلی غمم می‌دونی، تو هم الکی خوشم، بیخیالشم.
بازم هوا بارونیه... بازم دلم گریه می‌خواد.
داره رو خاطراتمون، بارونِ دلتنگی میاد...