قسمت 40 رمان عاشقان شیطانی
کلا اتاق لایتو نابود شده بود سمت چپ کاناتو بود که خیلی ترسیده بود خخخ وسط هم کلی شیشه افتاده بود و یه دختره با یه دستگاه که دوربین بهش وصل بود خلاصه کاناتو اعتراف کرد..
همه با شنیدن صدا اومدن بالا
رجی:کاناتو چیکار کردی؟
کاناتو:داشتم تمیز می کردم
کاناده:فکر کنم منظورش اینه که داشتم اینجا رو خراب می کردم-___-
کاناتو:خخخ یه جورایی(رجی یه نگاه ترسناک به کاناتو کرد)
کاناتو:-___-ولی شکستن شیشه تقصیر من نبود
همه به دختره که پخش زمین بود نگاه کردیم
لایتو وارد شد...لایتو:اتاق نازنینم0___0(خخخ دیگه داشت گریش می گرفت)
آیاکو:این کیه پخش زمینه؟
کم کم چشماش رو باز کرد
دختره:آخ چی شده؟
کاناده:هیچی فقط یهو از پنجره وارد اینجا شدی خخخخ
دختره:وای!!!آتیش بازی!!
آیاکو:ها؟
دختره:ما امروز آتیش بازی داشتیم قرار بود تو حیاط مدرسه بچه ها آتیش بازی کنن منم یادگاری از بالا با دوربین پیشرفتمون فیلم بگیرم(برا مدرسشونه این دوربینه چون مدرسشون خیلی پیشرفتس خخخ)
هر 14 تا با تعجب بهش نگاه کردیم
آیاتو:این دست ما رو هم از پشت بسته
کاناده:0___0
رجی:خب چی شد به پنجره لایتو بر خوردین؟
دختره:آخه مدرسه ی ما تو این مسیره الان هم چون دیر وقت بود من خوابم میومد و یهو از اینجا سر در آوردم.
.
.
(در زنگ خورد)
کاناده:برین درو باز کنین دیگه(با کمال تعجب هر 10 تا رفتن خخخ)
کاناده:یوکاری ،آتسوکو فکر کنم دستش یکم صدمه دیده چه می دونم یه کاری بکنین دیگه
آتسوکو:خودت یه وقت کاری نکنی
کاناده:نه مرسی ممنون خخخ
دختره:من اسمم یونا هست
این قسمت چرت بود خودم می دونم ولی آخه نمی شه که همیشه طنز باشه-___-قول می دم قسمت های بعدی بهتره-___-
نظرات (۲۵)