در حال بارگذاری ویدیو ...

من معمولی نبودم89

۴ نظر
گزارش تخلف
A
A

+تو...تو...منو...میبینی؟
-نه
+هه؟پس چی می گی؟
-بدنت مثل ی جسد سرده....و سبک
+واسم مهم نی
-ب دستت نگاه کن...
وحشتناک بود....جای کلی تیغ بود...رفتم جلوی ایینه...گردنم کبود بود...وایی
-چرا...چرا...این..شکلیه؟ها؟
+زخم ها روی بدنت خوب میشه....ولی روی روحت چی؟خوب میشه؟...دوست داری هروز خودتو این شکلی ببینی؟
-نه
+پس برو تو بدنت...
چشمامو بستم و خیلی سریع داخل بدنم شدم...اولش سرد بود ولی بعد...نه...همه چی عادی شد...چشمامو باز کردم..
انتونی همچنان رو تخت نشسته بود و ب زمین نگاه می کرد...اصن بهش نمی یومد ک بره تو فکر...اههه..ایش..یکم روی تخت رفتم جلو....بعد کم کم خزیدم توی بغلش..وگفتم:چرا تو فکری؟ن اینکه واسم مهم باشه ها...کلی گفتم
+هه...
عععععع...سرشو اوردم جلوی خودم و درست تو چشماش نگاه کردم....عععععع...چشاش ابی بود...ابی روشن....خیلی روشن....عع...
-ععععع انتونیی...چشات ابیه شده...
انتونی ک از این حرکت من خیلی تعجب کرده بود گف:اره..خب...ابی هم میشه...
+چ جالب..
یکم بعد تازه فهمیدم چقدر صورتامون بهم نزدیکه...سریع ولش کردم و انورو نگاه کردم...اروم گفتم:ببخشید...و از رو پاش بلند شدم و رفتم داخل بالکن..باد میومد...موهامو باز کردم...باد بین موهام بود...

نظرات (۴)

Loading...

توضیحات

من معمولی نبودم89

۸ لایک
۴ نظر

+تو...تو...منو...میبینی؟
-نه
+هه؟پس چی می گی؟
-بدنت مثل ی جسد سرده....و سبک
+واسم مهم نی
-ب دستت نگاه کن...
وحشتناک بود....جای کلی تیغ بود...رفتم جلوی ایینه...گردنم کبود بود...وایی
-چرا...چرا...این..شکلیه؟ها؟
+زخم ها روی بدنت خوب میشه....ولی روی روحت چی؟خوب میشه؟...دوست داری هروز خودتو این شکلی ببینی؟
-نه
+پس برو تو بدنت...
چشمامو بستم و خیلی سریع داخل بدنم شدم...اولش سرد بود ولی بعد...نه...همه چی عادی شد...چشمامو باز کردم..
انتونی همچنان رو تخت نشسته بود و ب زمین نگاه می کرد...اصن بهش نمی یومد ک بره تو فکر...اههه..ایش..یکم روی تخت رفتم جلو....بعد کم کم خزیدم توی بغلش..وگفتم:چرا تو فکری؟ن اینکه واسم مهم باشه ها...کلی گفتم
+هه...
عععععع...سرشو اوردم جلوی خودم و درست تو چشماش نگاه کردم....عععععع...چشاش ابی بود...ابی روشن....خیلی روشن....عع...
-ععععع انتونیی...چشات ابیه شده...
انتونی ک از این حرکت من خیلی تعجب کرده بود گف:اره..خب...ابی هم میشه...
+چ جالب..
یکم بعد تازه فهمیدم چقدر صورتامون بهم نزدیکه...سریع ولش کردم و انورو نگاه کردم...اروم گفتم:ببخشید...و از رو پاش بلند شدم و رفتم داخل بالکن..باد میومد...موهامو باز کردم...باد بین موهام بود...