در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان{قلب بی احساس من}

۲ نظر گزارش تخلف
▵Tokki࿋Asal▿
▵Tokki࿋Asal▿

بچه ها یه رمان نوشته بودم تو تلگرام ولی مثل اینکه فقط 20نفر دنبالش میکنن:/ گفتم تو نما بزارم شاید خوشتون اومد اوووم عکس بالا شخصیتاشه
سمت چپ:
اسم: سونگ
سن:21
اخلاق: مغرور، منحرف
وسطی
اسم: هیون
سن:19
اخلاق: باهوش، شاد
سمت راست
اسم:مین جی
سن:9
اخلاق: بچگونه،لوس



••••
#قلب_بی_احساس_من
#پارت1
مدت زیادی از بیدار شدنم میگذشت
تو این فکر بودم که اخه دانشگاه کره با ژاپن فرق زیادی داره که مامان و بابا منو فرستادن اینجا؟


آخه مگه من با دانشگاه رفتن به آرزوم میرسم؟ میتونم خواننده شم؟ یا حداقل نوک انگشتم به ساز بخوره؟

نه نمیرسم

چون این عقیده مادر و پدرم مانع ام میشه

اون ها رسم و رسوم دارن که موسیقی گوش خراشه و از موسیقی متنفرن و من اولین نفر توی خانواده بودم که ارزوی موزیسین بودن دارم و مطمعنم که هیچوقت به آرزوم نمیرسم:(

ساعت مچیمو نگاه کردم


ساعت 7:45 رو نشون میداد باید پا میشدم و دوباره میرفتم دانشگاه

اون دانشگاه تکراری لعنتی...

با کسلی به سمت سرویس بهداشتی رفتم و صورتمو شستم وقتی از سرویس بهداشتی خارج شدم همون طور که مسواک تو دستم بود
تصمیم گرفتم برم اتاق مین جی تا بیدارش کنم که بره مدرسه


همون طور که به سمت اتاقش میرفتم زیر لب آهنگ بلک پینک که تازه اومده بود رو زیر لب میخوندم:
{اچو وده دِو دِو دِو
آیه آیه
اچو وده دِو دِو دِو
آیه آیه
بلک پینک}


رسیدم به اتاق مین درو باز کردم

مین رو تخت خوابیده بود و پتو رو کشیده بود رو سرش

تعجب کردم چون بیشتر وقتا خودش پا میشد ولی جای تعجبی نبود چون دیشب اینقدر آهنگ بلک پینکو خونده بود و تا دیر وقت بیدار بود که منم بودم تا ۵۰سالگیم میخوابیدم مسواکمو سفت تر روی دندونام میکشیدم و به سمت تخت رفتم پتو رو کشیدم و پرت کردم پایین

زیر پتو جز چندتا بالشت چیز دیگه ای نبود نه خبری از مین جی بود نه خبری از آرامش و خوشحالی چند دقیقه پیش من


تو خونه راه میرفتم و داد میزدم
مین کجایی مین جییی کوووشی
~~~~
☆☆ادامه رمان 7لایک☆☆

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

رمان{قلب بی احساس من}

۱۳ لایک
۲ نظر

بچه ها یه رمان نوشته بودم تو تلگرام ولی مثل اینکه فقط 20نفر دنبالش میکنن:/ گفتم تو نما بزارم شاید خوشتون اومد اوووم عکس بالا شخصیتاشه
سمت چپ:
اسم: سونگ
سن:21
اخلاق: مغرور، منحرف
وسطی
اسم: هیون
سن:19
اخلاق: باهوش، شاد
سمت راست
اسم:مین جی
سن:9
اخلاق: بچگونه،لوس



••••
#قلب_بی_احساس_من
#پارت1
مدت زیادی از بیدار شدنم میگذشت
تو این فکر بودم که اخه دانشگاه کره با ژاپن فرق زیادی داره که مامان و بابا منو فرستادن اینجا؟


آخه مگه من با دانشگاه رفتن به آرزوم میرسم؟ میتونم خواننده شم؟ یا حداقل نوک انگشتم به ساز بخوره؟

نه نمیرسم

چون این عقیده مادر و پدرم مانع ام میشه

اون ها رسم و رسوم دارن که موسیقی گوش خراشه و از موسیقی متنفرن و من اولین نفر توی خانواده بودم که ارزوی موزیسین بودن دارم و مطمعنم که هیچوقت به آرزوم نمیرسم:(

ساعت مچیمو نگاه کردم


ساعت 7:45 رو نشون میداد باید پا میشدم و دوباره میرفتم دانشگاه

اون دانشگاه تکراری لعنتی...

با کسلی به سمت سرویس بهداشتی رفتم و صورتمو شستم وقتی از سرویس بهداشتی خارج شدم همون طور که مسواک تو دستم بود
تصمیم گرفتم برم اتاق مین جی تا بیدارش کنم که بره مدرسه


همون طور که به سمت اتاقش میرفتم زیر لب آهنگ بلک پینک که تازه اومده بود رو زیر لب میخوندم:
{اچو وده دِو دِو دِو
آیه آیه
اچو وده دِو دِو دِو
آیه آیه
بلک پینک}


رسیدم به اتاق مین درو باز کردم

مین رو تخت خوابیده بود و پتو رو کشیده بود رو سرش

تعجب کردم چون بیشتر وقتا خودش پا میشد ولی جای تعجبی نبود چون دیشب اینقدر آهنگ بلک پینکو خونده بود و تا دیر وقت بیدار بود که منم بودم تا ۵۰سالگیم میخوابیدم مسواکمو سفت تر روی دندونام میکشیدم و به سمت تخت رفتم پتو رو کشیدم و پرت کردم پایین

زیر پتو جز چندتا بالشت چیز دیگه ای نبود نه خبری از مین جی بود نه خبری از آرامش و خوشحالی چند دقیقه پیش من


تو خونه راه میرفتم و داد میزدم
مین کجایی مین جییی کوووشی
~~~~
☆☆ادامه رمان 7لایک☆☆

کارتون و انیمیشن