داستان عاشقی
"..مقدر شده با تو..-..هونگ جو و شین یو.."
_یکی از سریال های پر سر و صدای سال 2023
سریال قشنگی بود. پر از احساسات کیوت و دلنشین. زوج دوم سریال بامزه بودن. یجورایی حکم چاشنی سریال رو داشتن.
_استایل و لباساشون قشنگ بود. نه آنقدر ساده که یکنواخت باشه و نه آنقدر رنگارنگ و متفاوت که دل بزنه.
برای کسایی که از سریال های غمگین، جنایی، معمایی و این تم سریال های خسته شده باشن، گزینه‌ی خوبیه. برای کسی هم که تازه کیدرامر شده باشه مناسبه. اگرم از اون دسته ایی باشید که بخاطر بازیگرا فیلما رو تماشا میکنید، بازم بهترین گزینه‌است.
_سکانس های عاشقانه رو خیلی دوست داشتنی و دلنشین به تصویر کشیدن. با دیدنش عاشقانه هاشون ناخودآگاه لبخند روی لبات میشینه و آروم میشی. در کنارش طنز ریز و بامزه ایی هم داره که سریال رو از یکنواختی در میاره. ارزش یکبار دیدن رو داره
_شخصا فکر میکنم بیشترین محبوبیت و معروفیتی که این سریال بدست آورد بخاطر بازیگرا و بازی فوق العادشون بود، نه فیلنامه. فیلنامه قوی ای نداشت. سراسر‌هم کلیشه بود.
_نتونستن روند عاشق شدن هیچکدوم از دو نقش اصلی رو خوب نشون بدن.
_"هونگ‌جو" اولش کاملا عاشق آقای "کوان" بود. اما از سکانس پل به بعد، یهو چشماش اکلیلی شد و لبخند زد و عشقشون شروع شد.
_"شین‌یو" اولاش کاملا یخ و سرد بود که طبیعیه اما یهو طلسم عشق رو انداختن وسط. بعد وسط طلسم، یهو معلوم شد طلسم نبوده و عشق بوده. این اصلا برای من منطقی و قابل باور نبود. حتی اگرم سرنوشتشون برای هم مقدر شده بود، بازم منطقی نیست که یه شبه احساست "شین‌یو" برعکس بشه. اونی که حتی شمارش رو به اسم ذخیره نکرده بود یهو آنقدری عاشقش شد که با وجود اینکه دستشویی داره وایسه نگاش کنه و نتونه از پیشش بره؟
_این که "شین‌یو" خودش عشقش رو بکشه تا کسی دیگه نکشتش، بازم بنظرم منطقی نبود. آخه که چی ینی؟ اگه تا سر حد مرگ با اون سربازا می‌جنگید و یا برای فراری دادنش تلاشی می‌کرد که منطقی تر و دراماتیک تر میشد.
_نشون دادن آقای "کوان" و اون پیرمرد استاکر توی زندگی گذشتشون در صورتی که هیچ‌نقشی نداشتن و فقط بیننده رو گیج میکردن.
_چالش و یا مانع خاصی سر راهشون نبود، فقط اینکه "هونگ‌جو" بفهمه "شین‌یو" اونو کشته و ببخشتش، و ماجرای پیرمرد استاکر. میشد سریال رو زودتر جمع و جور میکردن و الکی کشش نمیدادن.

1402/10/22
01:15